5

 

6

بودن شرح

 

شعارهایی که در تهران سر داده می شود

البته دیروز راهپیمایی سکوت بود و کم شاهد شعار بودیم مگر در میدان آزادی که آنجا شعار داده می شد

اما شعار ها

نصرومن الله و فتح النقریب           مرگ براین دولت مردم فریب

مرگ بر دیکتاتور                          چه شاه باشه چه دکتر

مرگ بر طالبان                            چه کابل چه تهران

ننجون مهدی فهمید                    این کوتوله نفهمید

رای ما رو  دزدیدن                       دارن باهاش پز می دنژ

موسوی   رای ما رو پس بگیر

توپ تانک فشفشه                      احمدی نژاد دقت کن

چرکولک هسته ای                       برو بخواب خسته ایم

اون که هاله رو دیده                      تورم رو ندیده

 

1

2

---

متن کامل نامه هاشمی رفسنجانی به آیت الله خامنه‌ای

با توجه به اینکه متن نامه قبلا توسط دوست عزیزمان مسعود منتشر شده بود این پست را حذف کردم 

--

 

 

1

نامه سرگشاده زیبا کلام به رئیس قوه قضائیه درباره صابری

محضر حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی
ریاست محترم قوه قضائیه شیدالله ارکانه
 

داستان این مرقومه همچون سرنوشت موضوع آن، خانم رکسانا صابری، بسیار پر فراز و نشیب گردید. در ابتدا آنرا به صورت یادداشت برای یکی از روزنامه‌های مدافع جامعه مدنی، حقوق شهروندی، قانون و قانون گرایی ارسال داشتم. بالطبع به دلیل حساسیت موضوع، یادداشت مدتی سرگردان بود تا النهایه تصمیم به درج آن گرفته می‌شود. اما پس از حروفچینی مطلب و درست اندکی قبل از به زیر چاپ رفتن، سر دبیر محترم روزنامه عاقبت اندیشی کرده و یادداشت را برداشتند. 

به ناچار آنرا اندکی تغییر داده و در قالب یک نامه سرگشاده به محضر حضرتعالی درآوردم. اما درست در هنگام ارسال نامه به محضرتان که روز شنبه29 فروردین بود، رای دادگاه خانم رکسانا صابری اعلام گردید و معلوم شد مشارالیها به 8 سال زندان به جرم جاسوسی محکوم شده‌اند. به ناچار باز مجبور شدم که متن نامه را مجدداً تغییر دهم. 

جالب است که همان روزنامه که هر روزه به مناسبت انتخابات پیرامون الزام به آزادی، ضرورت قانون و قانون گرایی، احترام به دگراندیشی و ... کلی یادداشت و تحلیل چاپ می‌کند، حتی از درج خبر ارسال نامه سرگشاده به محضر جنابعالی در مورد خانم رکسانا صابری خودداری کردند بدون آنکه در خبر ذره‌ایی اشاره به موضوع و کم و کیف نامه سرگشاده شده باشد. 

البته مباحثی همچون دفاع از حقوق بشر، حق برخورداری از آزادی بیان و گردش سیال اطلاعات، حقوق شهروندان، دفاع از اصحاب قلم، رسانه، مطبوعات و سایر مطالبی از این دست البته که از نظر سر دبیر محترم آن روزنامه لازم، بلکه برای روزنامه‌ای دگر اندیش واجب است. منتهی مادام که این بحث‌ها صرفاً در چارچوبهای نظری، تحلیلی، گفتمانی و از سوی دوستان، نزدیکان و چهره‌های اصلاح‌طلب، آنهم جهت زینت بخشی در صفحات روزنامه و منور ساختن سیمای نامزد مورد نظرمان باشد. و الا در عمل، آنقدر محتاط و دست به عصا هستیم که حتی در درج خبری کوتاه پیرامون ارسال یک نامه سرگشاده به رئیس قوه قضائیه پیرامون رکسانا صابری هم خودداری می کنیم. 

حضرت آیت الله، بازداشت رکسانا صابری و سپس کشیده شدن پای اتهام جاسوسی واقعاً نگران کننده بود اما محکومیت مشارالیه به 8 سال زندان واقعاً به دور از انتظار بود. در اینکه مخالفین، دشمنان و رقبای هر کشوری از جمله ایران، همواره درصدد هستند که اخبار، اطلاعات و مطالب محرمانه و طبقه بندی شده را از کشور رقیب یا دشمن به دست آورند تردیدی نیست. اما متاسفانه ظرف سالهای اخیر سنت مذمومی در جامعه ما رواج یافته که عبارتست از وارد نمودن اتهاماتی همچون «جاسوسی»، «همکاری با بیگانگان»، «تلاش در جهت براندازی نظام»، «ایجاد انقلاب مخملی» و نظائر اینها به افراد همچون آب خوردن، و در مواردی راحت تر از صدور یک برگ جریمه. بدون آنکه مبانی حقوقی جدی چندانی برای این اتهامات سنگین وجود داشته باشد. 

پرونده مرحومه زهرا کاظمی، حسین موسویان، هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و هم پرونده‌هایشان از جمله مثال‌های بیّن می‌باشند. در جملگی این موارد، اتهامات خیلی جدی به متهمین این پرونده‌ها وارد گردید که بعدا معلوم شد واقعیت‌ها خیلی هم آنگونه نبوده. آن همه جارو جنجال پیرامون خانم هاله اسفندیاری و همکارانشان وارد شد، حتی متهمین پشت صفحه تلویزیون به ارتکاب "جرم" هایشان "اقرار" و "اعتراف" نمودند بعد هم که آبها از آسیاب ریخت، متهمین ساکت، آرام و بی سروصدا آزاد شده و به کشورشان بازگشتند. 

حاصل آن همه سرو صدا و آن همه تبلیغات در عرصه بین‌المللی بجز بدنامی و آب به آسیاب مخالفین نظام ریختن آیا سود دیگری برای ما در برداشت؟ یا مورد مرحومه زهرا کاظمی که آنقدر در حرفه اش ناشی و ناوارد بود که در روز روشن آن هم در سالروز 18 تیر در جلوی زندان اوین مشغول عکس گرفتن بوده، چگونه می‌توانسته جاسوسه باشد؟ یا حسین موسویان که ریاست محترم جمهوری وسخنگوی دولت که مع الاسف حقوقدان هم هستند، مُصِر بودند که جاسوسی می‌کرده و بعد هم معلوم شد که چنین نبوده. تا برسیم به مورد اخیر، خانم رکسانا صابری. 

من باور دارم که پرونده ایشان هم خیلی متفاوت از پرونده‌های امثال زهرا کاظمی، هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و حسین موسویان نمی‌تواند باشد. چرا که مشارالیها را قریب به دو سال است که می‌شناسم و از دور و نزدیک شاهد فعالیت‌های ایشان بوده‌ام. فی الواقع اگر رکسانا صابری واقعاً جاسوس باشد، بنده هم در همان دادگاه و به عنوان شریک جرم می‌بایستی محاکمه شوم. چرا که بارها و بارها ایشان با بنده مصاحبه کرده‌اند، بارها و بارها سر مقاله‌ها و یادداشت‌های حقیر در مطبوعات یا رسانه‌های دیگر را ترجمه کرده و به سایت‌های خارجی ارسال داشته بودند. 

آشنایی‌ام با ایشان زمانی بود که مشارالیه برای دفتر بی‌بی‌سی در تهران کار می‌کردند. مدتی هم به عنوان خبرنگار آزاد کار می‌کردند. یکبار که جهت گرفتن مصاحبه برای یکی از روزنامه‌های آمریکایی به دفترم در دانشگاه آمده بودند گفتند که نگران ادامه فعالیتشان در ایران هستند چون وزارت ارشاد کارت خبرنگاری‌شان را تمدید نکرده است. بنده هم گفتم که اگر از مسیر معمولی نشد، من سعی می‌کنم ببنیم کسی را می‌توانم در ارشاد واسطه قرار دهم. 

من نمی‌دانم خانم رکسانا صابری به کدامین اطلاعات، اسناد محرمانه، طبقه بندی شده و پنهانی دسترسی داشته که برای دشمنان ایران (فی المثل آمریکا یا دیگران) با اهمیت بوده؟ خبرنگاری که حتی قادر نبود کارت خبرنگاری‌اش را تمدید کند، یا مدتها با بی‌بی‌سی در تهران کار می‌کرده، نمی‌دانم چقدر برای دستگاه‌های اطلاعاتی غربی و یا آمریکایی‌ها می‌توانسته عنصری مطلوب و با ارزش باشد که از طریق وی به اطلاعات محرمانه دست یابند. احتیاجی نیست که انسان شم اطلاعاتی و امنیتی داشته باشد یا سالها دوره‌های ویژه جاسوسی و ضد جاسوسی را گذرانده باشد تا بتواند تشخیص دهد که فردی همچون رکسانا صابری یقیناً آخرین کسی می‌بوده که امریکایی‌ها یا دیگران برای جاسوسی در ایران به سر وقتش ممکن است رفته باشند. مگر اینکه بپذیریم عقل و درک مقامات امنیتی، اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا از درک این نکته بیّن هم عاجز است. 

حضرت آیت الله شاهرودی، اتفاقاً مشارالیها مجرم هستند، اما جرم‌شان نه جاسوسی که امر دیگری است. رکسانا صابری تنها جرمی که دارد عشق و علاقه بیش از حد به ایران است. همان عاطفه‌ای که سرانجام کار دستش داد و گرفتارش کرد. او از پدری ایرانی و مادری ژاپنی قریب به سی سال قبل و هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی در آمریکا متولد شد. در همانجا به مدرسه، کالج و دانشگاه می‌رود. او خیلی راحت می‌توانست با بی‌بی‌سی جهانی، CNN، CBS و سایر غولهای رسانه‌ای دنیا کار کند و خیال پدر و مادرش هم آسوده باشد. اما عشق او به ایران مانع می‌شد. همان عشق و علاقه‌ای که آخر هم کار دستش داد. 

می رسیم به "اعترافات" و "اقرارهای" وی که ممکن است یکی از این شب‌ها زینت بخش تلویزیون‌هایمان هم شود. همانطور که اعترافات هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و... را شاهد بودیم. زندان اوین چنان عظمت و شکوهی دارد که خیلی از غولها را به آسانی تشویق و ترغیب به اقرار و اعتراف می‌نماید. چه رسد به رکسانا صابری که شخصیتی بسیار معمولی دارد و در مملکتی غریب زندگی می‌کرد. اوین که جای خود دارد، رکسانا صابری که بنده می‌شناسم اگر حتی یک شب در کلانتری نزدیک منزلشان هم به سر می‌برد، احتمالاً صبح به بسیاری از جرم‌ها و گناهانش اعتراف می‌کرد. 

من نمی‌دانم نظام ما تا به کی می‌بایستی برای این دست پرونده‌ها از محل منافع ملی‌مان هزینه نماید؟ کمترین هزینه پرونده زهرا کاظمی آن بود که کشور کانادا را که اگر همراه ما نبود دست کم مخالف ما هم در عرصه بین‌المللی نبود را بدل ساخت به یک دشمنی که در بسیاری از مراکز بین‌المللی بغض و کینه‌اش علیه ایران حتی بعضاً از آمریکا هم بیشتر است. 

مطلب زیاد شد. جده‌ای داشتم که خداوند رحتمتش کند، همیشه به ما یاد می‌داد که تفاوت دوست و دشمن آن است که دشمن می‌گوید "می‌خواستم بگویم"، اما دوست می‌گوید "گفتم". انشاءالله که خداوند سبحان به همه ما افتخار دوستی این نظام را اعطا فرماید.

الامرالیکم
ایام بکام باد
ارادتمند صادق زیبا کلام
استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
سه شنبه اول اردیبهشت 1388

کد مطلب : 87275

احمدی‌نژاد و پدیده مبارزه با مفسدین اقتصادی

یکی از شاه‌بیت‌های کلیدی احمدی‌نژاد در جریان مبارزات انتخابی‌اش در سال 1384 مبارزه با فقر،‌ فساد و بی‌عدالتی بود. احمدی‌نژاد نه نخستین چهره سیاسی بود که مبازه با مفسدین را در رووس برنامه‌هایش قرار داد نه آخرین آن. فی‌الواقع ظرف سه دهه گذشته این موضوع همواره توسط جمعی مطرح بوده است. 

حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که کلیه این افراد و جریانات واقعاً به آنچه که مطرح می‌کرده‌اند و می‌کنند اعتقاد داشته باشد و به دنبال مبارزه با این بلیه بوده باشند، چگونه است که پس از سه دهه ما همچنان به دنبال مبارزه با این بلیه هستیم و امروزه آقای احمدی‌نژاد وعده می‌دهند یا تهدید می‌کنند که مصمم هستند که مفسدین را افشاء و همچنان رسوا نمایند؟

این پرسش را می‌توان از زوایه دیگری هم مطرح نمود و آن اینکه ظرف 4 سال گذشته آقای احمدی‌نژاد برای از بین بردن این پدیده چه کرده‌اند؟ یا به بیان دیگر مگر ایشان با این پدیده ظرف چهار سال گذشته مبارزه نکرده‌اند ‌که امروز در گرماگرم برنامه‌های انتخاباتی‌شان مجدداً رفته‌اند به سراغ این موضوع و مجدداً وعده مبارزه با آن را می‌دهند و مفسدین را تهدید
اگر قصد ایشان حکومت است و سودای عوام‌فریبی و غوغاسالاری ندارند،‌ چرا اسامی مفسدین اقتصادی را به مسئولین قوه قضائیه نمی‌دهند؟
به افشاء و معرفی به ملت و مردم می‌نمایند؟ 

در عین حال می‌توان پرسش اساسی‌تری را با ایشان و کلیه قهرمانانی که به دنبال مبارزه با پدیده مفسدین هستند مطرح نمود؛ چرا در کشورهای دیگر مثلا در ترکیه، پاکستان، انگلستان،‌ فرانسه، ژاپن، هند، آمریکا و غیره مسئولین آن،‌ رئیس‌جمهور آن، قوه قضائیه آن و سایر ارکان آن مجبور نیستند که با پدیده‌ای به نام مفسدین آن جامعه مبارزه نمایند، مفسدین آن جامعه را افشا نمایند و آنان را به ملت‌هایشان معرفی نمایند؟

این پرسش به هیچ روی پرسشی ذهنی، آکادمیک و نظری نیست که پاسخ دهیم می‌شود از مناظر مختلف به آن نگریسته یا در قبال آن رویکردهای متفاوت داشت. واقعیت آن است که درهیچ کشور پیشرفته، توسعه‌یافته، دارای اقتصادی ملی و دارای حکومتی منتخب، پدیده‌ای به نام مفسدین اقتصادی وجود ندارد. 

اگر احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادی‌ها به راستی قصد مبارزه با فساد و مفسدین را می‌داشتند، برای یک بار هم که شده ظرف این سی سال نمی‌بایستی از خود می‌پرسیدند که چرا شاید به استثناء برخی کشورهای درمانده آفریقایی یا آمریکای لاتین،‌ در هیچ کشور دیگری که سر آن به تنش بیارزد این پدیده وجود ندارد؟ 

آیا اگر احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادی‌های جامعه ما از ته دل و از صمیم قلب به دنبال مبارزه با مفسدین اقتصادی بودند نمی‌بایستی حتی یکبار هم که شده از خود می‌پرسیدند که چرا در کشورهای لامذهب،‌ بی‌دین و سکولار پدیده مفسدین اقتصادی وجود ندارد، ‌اما در جامعه مسلمان،‌ متدین، آزاده، سربلند، با استعداد و غنی از فرهنگ اسلامی- ایرانی، این همه مفسد اقتصادی وجود دارد که رئیس‌جمهورمان مجبور شود با آنان مبارزه نماید و تهدید نماید که اسامی آنان را اعلام نماید؟ 

آیا در ژن یا
مگر ایشان با این پدیده ظرف چهار سال گذشته مبارزه نکرده‌اند ‌که امروز در گرماگرم برنامه‌های انتخاباتی‌شان مجدداً رفته‌اند به سراغ این موضوع و مجدداً وعده مبارزه با آن را می‌دهند؟
کروموزوم ما ایرانی‌ها خدای نکرده کروموزوم یا ژن اضافه‌ای وجود دارد که برخی از ما ایران‌ها را به سمت فساد اقتصادی سوق می‌دهد اما در نژاد هندی،‌ ژاپنی، ترک، فرانسوی و دانمارکی ژن دزدی و مفسد اقتصادی شدن وجود ندارد. یا نکند در آب وخاکی که در ایران وجود دارد، یا هوایی که ما ایرانیان استنشاق می‌کنیم عناصری وجود دراد که سبب می‌شود شماری از ایرانیان تمایل به غارت بیت‌المال و فساد اقتصادی پیدا کنند؟

واقعیت آن است که نه در ژن یا کروموزم‌های ما ایرانیان مواد اضافی وجود دارد و نه در آب و خاک‌مان و نه در هوایی که استنشاق می‌کنیم. ریشه مفاسد اقتصادی، سوءاستفاده از بیت‌المال و پرورش ستون پنجم دشمن یا تروریستهای اقتصادی،‌در اقتصاد فاسد، ‌بیمار و درمانده دولتی ایران نهفته است. 

اگر احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادها به راستی دل در گرو از میان بردن و مبارزه بنیادی با پدیده مفسدین اقتصادی می‌داشتند، می‌بایستی کمر همت به برچیدن این ریشه فاسد می‌کردند که میوه و ثمره آن همان مفسدین اقتصادی و به تعبیر آقای احمدی‌نژاد غارت‌گران بیت‌المال هستند. 

علت این‌که در ترکیه، پاکستان،‌ هند،‌ نروژ، ژاپن، کره‌جنوبی، مالزی، امارات و غیره پدیده‌ای به نام مفسدین اقتصادی وجود ندارد، به واسطه آن نیست که نسل یا نژاد آنها بهتر و صالح‌تر از ما ایرانیان است، خیر. علت آن است که آنان اقتصاد دولتی را جمع کرده‌اند و تصدی دولت برا مور اقتصادی را به حداقل ممکنه رسانده‌اند. 

آنچه دردناک است آن است که آنان که شعار مبارزه با مفسدین اقتصادی را می‌دهند، اتفاقاً نه تنها حرکتی در جهت حداقل محدود و کوچکتر کردن نقش دولت در اقتصاد نکرده‌اند بلکه بعضاً برعکس امضاء دولتی را گسترده‌تر هم کرده و بر نقش تصدی‌گری دولت هم افزوده‌اند. نمونه کامل آن خود آقای احمدی‌نژاد هستند. در چهار سال زغامت ایشان، نه تنها نقش دولت در اقتصاد کاهش پیدا نکرد بلکه افزایش هم یافت. ایشان حتی بخش مسکن را هم که به طور سنتی در ایران
اگر احمدی‌نژاد و احمدی‌نژادی‌ها به راستی قصد مبارزه با فساد و مفسدین را می‌داشتند، برای یک بار هم که شده ظرف این سی سال نمی‌بایستی از خود می‌پرسیدند که چرا شاید به استثناء برخی کشورهای درمانده آفریقایی یا آمریکای لاتین،‌ در هیچ کشور دیگری که سر آن به تنش بیارزد این پدیده وجود ندارد؟

در اختیار بخش خصوصی بوده صراحتاً اعلام کردند که نمی‌شود و نباید و درست نیست که در انحصار بخش خصوصی باشد و دولت باید در آن حضور یابد. بماند درآمدهای گسترده نفتی که صدر تا ذیل آن را در کیسه دولت ریختند و دیناری در صندوق ذخیره ارزی نگذاشتند.

متاسفانه موضوع مبارزه با مفسدین اقتصادی بیش از آنکه موضوعی اقتصادی و در راستای اصلاحات اقتصادی باشد،‌ دست‌مایه‌ای برای عوام‌فریبی، پوپولیزم، با عواطف و احساسات مردم بازی کردن،‌ خود را هیبت یک قهرمان، یک منجی، یک رابین‌هود مطرح کردن و در مقابل کارآفرینان و آنان که مولد ثروت و تولید در جامعه هستند را در مظان اتهام، شک و شبهه قرار دادن بوده است. معلوم نیست این کدام لیست و چه فهرستی می‌باشد که آقای احمدی‌نژاد ظرف چهار سال گذشته علی‌الدوام آن را در جیب بغلشان نگه داشته‌اند و همواره تهدید کرده‌اند که امروز یا فردا یا عنقریب آن اسامی را می‌خواهند اعلام نمایند و هرگز هم محض نمونه یکبار هم این کار را نکرده‌اند.

اگر در توانشان نیست و نمی‌توانند مفسدین را افشا نمایند، در آن صورت چرا اساساً آن را مطرح می‌کنند و چه الزامی است که در برابر میکروفن و جمعیت، آن را هی به رخ بکشند وقتی نمی‌توانند آن را اعلام نمایند؟ اگر این توان را دارند از مفسدین باکی ندارند و متکی به مردم هستند، در آن صورت پس چرا ظرف چهار سال گذشته یکبار هم که شده و محض نمونه این کار را نکرده‌اند؟ 

به‌علاوه اگر قصد ایشان حکومت است و سودای عوام‌فریبی و غوغاسالاری ندارند،‌ چرا اسامی آنان را به مسئولین قوه قضائیه نمی‌دهند؟ اگر معتقدند که این افراد نفوذ دارند و قوه قضائیه از آنان حساب می‌برد، چرا این را با مردم در میان نمی‌گذارند که ای مردم من چند مفسد اقتصادی را به قوه قضائیه معرفی کردم ولی آن قوه کاری نکرد؟ 

یعنی مملکت اینقدر بی‌در و پیکر و بی‌حساب و کتاب است که رئیس‌جمهور با سند و مدرک مفسدین اقتصادی و سوء استفاده‌کنندگان از بیت‌المال را به قوه قضائیه معرفی نمایند و آن افراد به واسطه نفوذشان گرفتار نشوند و قوه قضائیه عرضه نداشته باشد از پس آنان برآید؟ 

اگر واقعاً این افراد اینقدر نفوذ دارند در داخل کشور که نه رئیس‌جمهور، نه مجلس، نه قوه قضائیه نمی‌توانند از پس آنان برآیند، در آن صورت آیا به جای پیکار با نظام سلطه، با استکبار، با شرق، با غرب، با آمریکا و با صهیونیزم، بهتر نیست آقای احمدی‌نژاد جبهه و عرصه مبارزه تاریخی‌شان با نظام سلطه را اندکی تخفیف دهند و اجالتاً با همدستان آنان در داخل کشور به نبرد تاریخی‌شان با پا خیزند؟

صادق زیباکلام

پاسخ قاطع زهرا رهنورد به ادعاهای محمود احمدی‌نژاد

رای من جای این سوال باقی است که کسانی که به خود اجازه افترا می‌دهند، آیا از سوابق مبارزاتی من خبر دارند؟ اولین آثار قرآن پژوهی من در سال 52 تا 54 منتشر شد و برخی کتاب‌های من به زندان طی یک هفته منتشر گردید. وقتی که انقلاب شد، 10 جلد از مکتوبات من منتشر شد؛ 30 جلد کتاب تدوین کرده و 10 جلد از آن به زبان‌های زنده دنیا ارائه شد.
 دکتر زهرا رهنورد با استقبال از بررسی پرونده تحصیلی وی تاکید کرد که هتاکی و پرونده سازی با اخلاق اسلامی سازگار نیست.

این استاد دانشگاه، افزود: «روندهای غیراخلاقی در فصل انتخابات بروز پیدا می‌کند که رویه شدن آن یک خطر جدی است، به آنان که در مدرک تحصیلی بنده تشکیک می‌کنند تذکر می‌دهم لااقل اطلاعات خود را تکمیل کنند».

رهنورد در پاسخ به سوال یک دانشجوی اصولگرا که از روی نوشته روزنامه ایران تهمت به رهنورد را می‌خواند، در جمع پرشور دانشجویان دانشکده مدیریت دانشگاه آزاد تهران شمال پاسخ داد: «در چند روز اخیر برخی شبهات پیرامون مدرک تحصیلی
هتاکان امروز، دیروز در کوران مبارزات و خفقان رژیم ستمشاهی که من در سنگر مبارزه بودم کجا بوده‌اند؟ آن زمان که به خاطر نگارش کتب ضد رژیم طاغوت تحت تعقیب بودم چه می‌کردند؟
بنده مطرح شده که نشان از تنگ آمدن برخی و دستاویز شدن به اقدامات مجعول و شائبه برانگیز می‌دهد».

رهنورد گفت: «برای من جای این سوال باقی است که کسانی که به خود اجازه افترا می‌دهند، آیا از سوابق مبارزاتی من خبر دارند؟ اولین آثار قرآن پژوهی من در سال 52 تا 54 منتشر شد و برخی کتاب‌های من به زندان طی یک هفته منتشر گردید. وقتی که انقلاب شد، 10 جلد از مکتوبات من منتشر شد؛ 30 جلد کتاب تدوین کرده و 10 جلد از آن به زبان‌های زنده دنیا ارائه شد».

وی افزود: «هتاکان امروز، دیروز در کوران مبارزات و خفقان رژیم ستمشاهی که من در سنگر مبارزه بودم کجا بوده‌اند؟ آن زمان که به خاطر نگارش کتب ضد رژیم طاغوت تحت تعقیب بودم چه می‌کردند»؟

رهنورد افزود: «کتاب حجاب پیام زن مسلمان را در آمریکا نوشتم و با تیراژ بیش از یک میلیون چاپ شد و جامعه آن روز را تحت تاثیر قرار داد و امروز هم به راه اسلام و امام و انقلاب افتخار می‌کنم و از خدا می‌خواهم در این مسیر ثابت قدم باشم».

وی گفت: «افتخار می‌کنم که پله پله درس خواندم و بالا آمدم و اعتقاد دارم جایگاه علم و زیور دانش آن قدر قداست دارد که نباید از هر راهی و برای هر هدفی، به هر روشی دست یازید».

رهنورد درتوضیح روند تحصیل خود گفت: «در سال 47 وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 51 در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل گردیدم، در سال 65 برای ارتقای دانش سیاسی و اجتماعی خود با شرکت در
گذران 10 سال در پروسه کارشناسی ارشد و دکترا با سپری کردن 96 واحد انجام شده و بنده در شان خود نمی‌دانم که به این قبیل مسایل پاسخ بگویم. چون می‌دانم در روند پرونده‌سازی هر روز یک پروژه جدید مطرح می‌شود.
کنکور به دانشگاه آزاد اسلامی وارد شدم و فوق لیسانس و دکترای رشته علوم سیاسی به همراه 30 واحد مغایر و 39 واحد کارشناسی ارشد گذراندم. در سال 74 فارغ‌التحصیل گردیدم. در فوق‌لیسانس هنر نیز شرکت کردم و در سال 1373 از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل گردیدم. (درآن زمان تحصیل هم زمان در دو رشته و دو سیستم دولتی و خصوصی مجاز بود)».

وی در ادامه گفت: «گذران 10 سال در پروسه کارشناسی ارشد و دکترا با سپری کردن 96 واحد انجام شده و بنده در شان خود نمی‌دانم که به این قبیل مسایل پاسخ بگویم. چون می‌دانم در روند پرونده‌سازی هر روز یک پروژه جدید مطرح می‌شود».

رهنورد افزود: «آیا مساله مملکت ما این است که مدرک بنده چیست؟ من پرونده‌سازان را دعوت می‌کنم که توان خود را معطوف به توسعه کشور کنند نه تخطئه دیگران! و البته پرونده‌سازان مطمئن باشند، شکست خواهند خورد».

وی بیان کرد: «من افتخار می‌کنم که پروژه فوق لیسانس را درباره اندیشمندان عرب و شبه قاره و پایان نامه مقطع دکتری خود را پیرامون دولت اسلامی و حکومت اسلامی پرداختم و اکنون هم تمام توان خود را معطوف به اعتلای ایران اسلامی خواهم نمود. و فوق لیسانس هنر را با عنوان حکمت هنر اسلامی گذراندم که مورد تایید علامه جعفری استاد بزرگوارم قرار گرفت».

وی به دانشجویانی که این سوال را مطرح کرد توصیه کرد که دنباله‌روی پرونده‌سازان نباشند و راه خود را طی کنند.

رهنورد در پایان گفت: «از کسانی که چنین مطلبی را مطرح کرده‌اند، تشکر می‌کنم که به من فرصت دادند این اطلاعات
را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهم».

من به این هوادار رای می دهم شما چطور

 

http://i43.tinypic.com/2jg0bdf.jpg

 

آفتاب: محمود احمدی‌نژاد که به نظر می‌رسد به شدت نگران از دست رفتن صندلی ریاست‌جمهوری است، در مناظره چهارشنبه شب خود عملاً نه به مصاف میرحسین موسوی، بلکه به رویارویی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پرداخت.

وی در این سخنان عملاً اکثر مسئولین ارشد نظام را به دست‌اندازی به بیت‌المال و رانت‌خواری متهم کرد و با نام بردن از اشخاص فراوانی، مدعی فساد مالی آنان شد.


اگرچه به سادگی می‌توان تناقض اظهارات احمدی‌نژاد را بیان کرد، اما وی می‌تواند با پاسخ به چند پرسش ساده، حداقل اتهام دورویی را از خود رفع کند:

1. این هجمه سنگین علیه هاشمی و دولت وی، در شرایطی که محمود احمدی‌نژاد تا روزهای پایانی دولت هاشمی از مدیران آن دولت بوده است و مکرر به تمجید و از رئیس‌جمهور وقت پرداخته است، چه معنا و مفهومی دارد؟

2. زیرسوال بردن اشخاص و افعالی که با تأیید صریح رهبری انقلاب همراه بوده، مانند سلامت هاشمی، خدمات خاتمی، توافقنامه سعدآباد، آیا زیرسوال بردن رهبری نظام نیست؟

3. ارائه آمار نادرست از محیط، نظیر آن‌چه که درباره استقبال چند صدهزار نفری از وی در مشهد گفته شد، با وجود این که آمار مستقبلین از ده‌هزار نفر فراتر نمی‌رفت، آیا نشان‌دهنده توهم ایشان نیست؟
ادامه مطلب
ادامه نوشته

استفاده از بازیگران در فیلم تبلیغاتی احمدی‌نژاد؟

استفاده از بازیگران در فیلم تبلیغاتی احمدی‌نژاد؟! [ویدئو] [+

به گزارش خبرنگار سیاسی آفتاب، این دو بازیگر، به نام‌های «اکبر بنایی» و «اسماعیل آذربخت»، از بازیگران سیمای مرکز هرمزگان هستند که توسط جواد شمقدری برای بازی در فیلم تبلیغاتی احمدی‌نژاد استخدام شده بودند.

گفتنی است در صحنه‌ای از فیلم تبلیغاتی احمدی‌نژاد، دو جوان بندرعباسی سوار بر موتورسیکلت، اتومبیل حامل احمدی‌نژاد را دنبال می‌کنند و سخنانی در تأیید عملکرد احمدی‌نژاد و دولت نهم بر زبان می‌آورند. کارگردان، در ادامه تصویر احمدی‌نژاد را که در اتومبیلی نشسته، به گونه‌ای در حال لبخند زدن و دست تکان دادن تدوین کرده است که به نظر می‌رسد این حرکت او در پاسخ به ابراز احساسات دو جوان موتورسوار باشد.

اما نکته‌ای که بلافاصله پس از نمایش فیلم مشخص شد این است که این دو جوان از بازیگران صدا و سیمای مرکز بندرعباس هستند.

«اسماعیل آذربخت» یکی از این دو بازیگر در دو مجموعه تلویزیونی «شو بندر» و «شو وا شو» ایفای نقش کرده که از زمان افشا شدن بازی در فیلم انتخاباتی احمدی‌نژاد، تلفن همراه خود را خاموش کرده است

افشاگری نفتی زنگنه

بسمه تعالي
جناب آقاي دكتر احمدي نژاد
رئيس محترم جمهوري

با سلام و احترام، به استحضار مي رساند كه جنابعالي در برنامة مستند جمعه مورخ ٠٨/٠٣/١٣٨٨ در سيماي جمهوري اسلامي در خصوص بعضی طرحهاي نفتی اظهار داشتيد (پياده شده از نوار): "پالايشگاه گاز پارسيان كه بزرگترين پالايشگاه گازي كشور است در همين دولت كليد خورد، ‌در همين دولت هم تمام شد. اصلاً ما نرسيديم برويم افتتاح كنيم. بسياري از پتروشيمي ها، بعضي از فازهاي پارس جنوبي، فاز ٩ و ١٠ در اين دولت شروع شد و در اين دولت هم تمام شد. "
در خصوص بيانات جنابعالي، اگر از منظر منافع ملي به موضوع نگاه كنيم، به نظر اينجانب چندان فرقي ندارد كه يك طرح را چه كسي شروع كرده و چه كسي به پايان رسانده است و آنچه مهم است منافع ملي ايران و ايرانيان و اينست كه به هر حال منفعتي به مردم برسد و خدمتي براي آنان انجام شود، ليكن با توجه به اهميتي كه گزارشهاي رياست جمهوري و مقامات عاليرتبة نظام براي مردم دارد، بر خود لازم ديدم كه مطالب زير را به استحضار برسانم :
١. در خصوص آنچه دربارة طرح پارسيان اعلام كرده ايد كه اين طرح در دولت نهم آغاز و به اتمام رسيده است، به استحضار مي رساند كه طرح جامع پارسيان، شامل توسعه ميدانهاي گازي تابناك، شانول، وراوي و هما و ايجاد پالايشگاه پارسيان در منطقة عمومي لامرد و مُهر در دو فاز طراحي شده و به اجرا درآمده است .
فاز اول اين طرح شامل احداث و تكميل ١٢ حلقه چاه در ميدان تابناك و نيز احداث پالايشگاه مرحلة اول پارسيان با ظرفيت نم زدايي٢٠ ميليون متر مكعب گاز طبيعي در روز در تاريخ ٢٥ شهريور ١٣٨٢ تكميل و در حضور جمع كثيري از مسئولان استانهاي فارس و بوشهر توسط جناب آقاي خاتمي،رئيس جمهور وقت افتتاح شد و اخبار آن در همان زمان از شبكه سراسري پخش شد و مستندات آن نيز در آرشيو سيماي جمهوري اسلامي موجود مي باشد. با افتتاح اين طرح در سالهاي ١٣٨٢ و ١٣٨٣ جمعاً بالغ بر ٢ هزار ميليون متر مكعب گاز طبيعي از طريق خط IGAT ٤ به شبكه سراسري گاز تزريق شد .
قرارداد مربوط به فاز ٢ پالايشگاه پارسيان پس از برگزاري مناقصه و تعيين برندة آن در تاريخ ١١ مهر ماه ١٣٨٢ بين شركت ملي گاز ايران و شركتهاي پايندان و مديريت طرحهاي صنعتي ايران به امضا رسيد. همچنين اجراي بخش ديگر از تأسيسات پالايشگاه به شركت نفت مناطق مركزي ابلاغ شد كه در مجموع پيشرفت فيزيكي كلي پالايشگاه تا پايان دولت جناب آقاي خاتمي در مرداد ١٣٨٤ به ميزان ٣٦ درصد بوده است .
ميزان پيشرفت طرح هاي توسعة ميدانهاي تابناك، شانول، وراوي و هما نيز تا پايان دولت آقاي خاتمي به ترتيب ٩٠ درصد، ٦٠ درصد، ٩/٦٥ درصد و ٤٩ درصد و پيشرفت فيزيكي كلي پالايشگاه ٣٦ درصد بوده است .
جالب آن است كه مجري توسعة اين ميدانها در دولت جناب آقاي خاتمي شركت نفت مناطق مركزي به مديريت جناب آقاي نوذري وزير فعلي نفت بود و تقريباً مي توان گفت كه همة دست اندركاران اين طرح اكنون نيز در عاليترين سمت هاي شركت ملي نفت ايران مشغول به كارند.
احداث خط لولة انتقال ميعانات گازي اين پالايشگاه به عسلويه نيز از جمله طرحهايي بود كه در دولت جناب آقاي خاتمي آغاز شد و به پايان رسيد .
من نمي دانم كه چه كسي به شما گزارش داده است كه طرح پارسيان در دولت شما آغاز شده و به اتمام رسيده است. اينجانب در طول مدت تصدي وزارت نفت، با توجه به اهميت طرح پارسيان، هر ماهه و به دفعات از پيشرفت اين طرح از نزديك و در كارگاه هاي مربوطه بازديد مي كردم و هر دو هفته يك بار نيز پيشرفت فيزيكي آن را در جلساتي كه برگزار مي شد، پييگيري مي كردم .

٢. در خصوص طرح فازهاي ٩ و ١٠ پارس جنوبي نيز در صحبت خود اشاره فرموديد كه "فاز ٩ و ١٠ در اين دولت شروع شد، در اين دولت هم تمام شد".
به استحضار مي رساند كه قرارداد اجراي فازهاي ٩ و ١٠ فازهاي جنوبي پس از اعلام مناقصه بين المللي، پس از طي مراحل طولاني در شهريور ماه سال ١٣٨١بين شركت ملي ايران با برندة مناقصه يعني مجموعة مشاركتي متشكل از شركت مهندسي و ساختمان صنايع نفت (اويك) با نمايندگي آقاي دكتر ناصر توفيقي و شركت تأسيسات دريايي ايران با نمايندگي آقاي مسعود سلطانپور و شركت LG كره (كه بعداً به GS يا GOLDSTAR تغيير نام يافت) به امضا رسيد.
پيش پرداخت به اين مشاركت در اسفند ماه ١٣٨١ انجام شد .
همچنين قرارداد فاينانس طرح به مبلغ ١٧٠٠ ميليون دلار نيز با كنسرسيومي از بانكهاي اروپايي به رهبري دويچ بانك آلمان در آذر ماه ١٣٨٢ بين شركت ملي نفت ايران و اين بانكها به امضا رسيد.
در زمان انتقال دولت در مرداد ١٣٨٤ پيشرفت فيزيكي پالايشگاه فازهاي ٩ و ١٠(بخش خشكي) معادل ٢٨ درصد و پيشرفت ساخت و نصب سكوهاي دريايي ٤٥ درصد و پيشرفت فيزيكي خط لولة دريايي معادل ٤٦درصد و پيشرفت كل پروژه معادل ٣١ درصد بوده است و مستحضريد كه هنوز نيز اين طرح به پايان نرسيده است و بخش دريايي آن تكميل نشده و به همين دليل نيز اين پالايشگاه با گاز فازهاي ٦ و ٧ و ٨ تغذيه و راه اندازي شده است.
عكسها، فيلمها، مصاحبه ها و مستندات در اين خصوص به قدري روشن است كه كوچكترين شكي در رد ادعاي حضرتعالي در خصوص شروع اين كار در دولت نهم برجاي نمي گذارد .
٣. در خصوص اين مطلب نيز كه بيان فرموده ايد كه بسياري از پتروشيمي ها در دولت نهم شروع شده و به پايان رسيده است، اگر تاكنون به جنابعالي گزارش نكرده اند، مستحضر باشيد كه عموم پتروشيمي هايي كه جنابعالي تاكنون افتتاح كرده ايد در زمان دولت آقاي خاتمي آغاز شده و پيشرفت فيزيكي بعض از آنها در زمان تحويل دولت به جنابعالي در مرداد ١٣٨٤به ترتيب زير بوده است :
واحد دوم پتروشيمي شهيد تندگويان ٩١ درصد
پتروشيمي فناوران(اسيد استيك) ٩٢ درصد
پتروشيمي مارون (الفين هفتم) ٩٧درصد
پتروشيمي لاله (پلي اتيلن سبك) ٩١درصد
پتروشيمي پارس (واحد استحصال اتان و گاز مايع) ٩٨درصد
پتروشيمي غدير (آمونياك و اوره چهارم) ٩٧درصد
پتروشيمي زاگرس (متانول چهارم) ٩٦درصد
پليمر آرياساسول (الفين نهم) ٨١درصد
پتروشيمي جم (الفين دهم) ٩١درصد
پتروشيمي نوري (برزويه سابق – آروماتيك چهارم) ٩٤درصد
تمامي اين پتروشيمي ها حداكثر بايد در سال ١٣٨٥ به بهره برداري مي رسيدند كه به دليل مشكلات مديريتي در صنعت پتروشيمي با تأخير زياد به بهره برداري رسيدند .
در دولت جنابعالي جز پتروشيمي كاويان كه در دست ساخت است، هنوز هيچ قراردادي براي احداث واحدهاي پتروشيمي جديد منعقد و عملياتي نشده است كه به بهره برداري برسد .
با توجه به مطالبي كه بيان شد مشخص مي شود كه آنچه در خصوص طرحهاي پارسيان، فازهاي ٩ و ١٠ پارس جنوبي و طرحهاي پتروشيمي بيان شد كاملاً خلاف واقع بوده است .
گرچه همانطور كه در صدر اين نامه آوردم براي اينجانب مهم نيست كه اين طرحها به نام چه كسي تمام شود چون هر افتخاري كه در اين كشور حاصل مي شود متعلق به ملت بزرگ و سرافراز ايران است ولي مهم اين است كه يك مسئول عاليرتبه نبايد به مردم حرف خلاف بزند و ثانياً اگر گزارش خلاف به او مي دهند به دفعات نبايد بر پاية اين گزارشهاي خلاف اين مطالب را به عنوان امين مردم به ايشان منتقل كند .
بزرگترين وظيفة رئيس جمهور و مسئولان نظام امانت داري آنان است و شرط اول امانت داري، صداقت است .

جنابعالي احتمالاً بر اين نكته واقفيد كه بدنبال رسوايي اخلاقي آقاي بيل كلينتون آنچه در نهايت از جانب مردم آمريكا مورد اشكال و غير قابل گذشت تلقي شد نه رابطة غير اخلاقي رئيس جمهور ، بلكه دروغگويي وي بود
با احترام – بيژن زنگنه
وزير اسبق نفت

منبع : http://www.jomhoriyat.com/news:2319

ادامه ماجرای زن گرفتن کره خره

وقتي كه خر ميخواهد ازدواج كند(با عرض پوزش از دوستان) 
ErrooorTM.CoM| گروه اینترنتی ايران ويج ( ارور سابق )‌

خر جوانی میخواست زنی اختيار کند. سر انجام مادر خويش را مجبورکرد که به خواستگاری ماچه خر همسايه برود. مادر که پاردُمش از گردش روزگارساييده شده بود به اوگفت : الاغ جان ، برای ازدواج بايد مغز خر و دل شير داشت، می دانم که اولی را داری ولی از داشتن دومی بيم دارم.

نره خر که از عطر يونجه زار و بوی دلدار سرمست بود، پاسخ داد : مادرجان به خود بيم راه مده ،هرچه خواهی از مرحوم پدر به ارث برده ام، ديگر نگران چه هستی
،اکنون آنچه می توانی در حق اين خرترين انجام بده که يار چشم انتظار است و رقيب بسيار.

سرانجام مادر با اکراه به خواستگاری رفت و پس از چندی به ميمنت و مبارکی خطبه عقد جاری شد
و زندگی سرشار از خريت آنها آغاز گرديد و اينک ادامه ماجرا...

چون که شد صيغه عاقد جاری                      هر دو گشتند خر يک گاری

بعد آن وصلت خوب و خَرَکی                         هردو خوشحال وليکن اَلَکی
هر دو خرکيف ازين وصلت پاک                 روز وشب غلت زنان در دل خاک
نرّه خر بود پی ماچۀ خويش                        آخورش چال ، علف اندر پيش
ماچه خر با ادب و طنّازی                           داشت می داد خرک را بازی
بُرد سم های جلو را به فراز پوزه                   چرخاند به صد عشوه و ناز

گفت به به چه خر رعنايی                          مُردم از بی کَسی و تنهايی
يک طويله خری ای شوهر من                     تو کجا بوده ای ای دلبر من
بين خرها نبود عين تو خر           آمدی نزد خودم بی سر خر
نه بود مادر تو در بر من           نه بود خواهر تو سرخر من
چون جدا گشتی از آن جمع خران            کور شد چشم همه ماچه خران
بعد ازين در چمن و سبزه و باغ           نيست غير از من و تو هيچ الاغ


يونجه زاريست در اين دشت بغل           ببر آنجا تو مرا ماه عسل
زود می پوش کنون پالون نو           پُر بکن توبره از يونجه و جو
باز شد نيش خر از خوشحالی             گفت به به چه قشنگ و عالی
عرعری کرد به آواز بلند            هردو از فرط خريّت خرسند
ماچه خر بود پر از باد غرور              که عجب نره خری کرده به تور
بعد ماه عسل و گشت و گذار           نره خر گشت روان در پی کار
شغل او کارگر خرّاطی             گاه می رفت پی الواطی

نره خر چون خرش از پل رد شد           با زن خويش شديداً بد شد
عرعر و جفتک او گشت فزون           دل آن ماچه نگو، کاسۀ خون
ماچه خر گشت، بسی دل نگران           چه کند با ستم نرّه خران
مادرش گفت کنون در خطری           زود آور به سرش کره خری
ميخ خود گر تو نکوبی عقبی           مگر از بيخ تو جانا عربی
ماچه خر حرف ننه باور کرد           پالون تاپ لِسَش دربر کرد

دلبری کرد به صد مکر و فسون           ماچه خر ليلی و شوهر مجنون
بعد چندی شکمش باد نمود           از بد حادثه فرياد نمود
گشت آبستن و زاييد خری           شد اضافه به جهان کره خری
نره خر ديد که افتاده به دام           جفتک خويش بيافزود مدام
ماچه خر داد ز کف صبر و شکيب           در طويله تک و تنها و غريب
يک طرف کره خری در آغوش           بار يک نره خری هم بر دوش

گشت بيچاره، چو اين کاره نبود           جز طلاق از خرنر چاره نبود
کرد افسارو طنابش پاره شد           جدا ماچه خر بيچاره
تازه فهميد که آزادی چيست           درجهان خرمی و شادی چيست
ديگر او خر نشود بيهوده           تازه او گشته کمی آسوده
هرکه يک بار شود خر، کافيست           بيش از آن احمقی و علافيست
مغز خر خورده هرآنکس که دوبار           با خری باز نهد قول و قرار
گفتم اين قصه که خرهای جوان           پند گيرند ز ما کهنه خران

چگونه شورای نگهبان نهادی قدرت ساز شد؟

 

حکم تشکیل اولین شورای نگهبان در روز اول اسفند 1358 توسط آیت الله خمینی صادر شد

شورای نگهبان قانون اساسی اکنون به عنوان یکی از نهادهای نظارتی در جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای در تايید نهایی قوانین مصوب مجلس و همچنین نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات ریاست جمهوری دارد.

تشکیل شورای نگهبان از اولین روزهای پس از انقلاب از سوی آیت الله خمینی مورد نظر قرار گرفت و در جریان تدوین پیش نویس اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی پس از طرح مباحثی سرانجام اصول 91 تا 99 قانون اساسی جمهوری اسلامی به تشکیل شورای نگهبان و وظایف آن اختصاص یافت.

اندیشه اصلی تشکیل شورای نگهبان در سال های پس از انقلاب سال 1357 ، الهامی از اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه بود که در آن آمده بود"نظارت کامل پنج تن از علمای طراز اول این مملکت بر مصوبات مجلس الزامی است که خلاف شرع نباشد."

آیت الله خمینی نیز یک سال پس از پیروزی انقلاب و کمتر از سه ماه پس از تصویب نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی، روز اول اسفند 1358 با انتصاب یوسف صانعی، احمد جنتی، غلامرضا رضوانی، عبدالرحيم ربانی شیرازی، لطف الله صافی گلپایگانی و محمدرضا مهدوی کنی به عنوان شش فقیه شورای نگهبان، به طور رسمی اولین شورای نگهبان پس از انقلاب را تشکیل داد.

او در احکام جداگانه انتصاب این شش روحانی با اشاره به اصل نود و یکم قانون اساسی تاکید کرده بود که "به منظور پاسداری از احكام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها شورايی به نام شورای نگهبان تشكیل می شود كه انتخاب شش نفر از فقهاء عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز از این شورا به عهده اینجانب می باشد."

کمتر از 23 روز بعد از صدور احکام فقهای شورای نگهبان، انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی بدون دخالت شورای نگهبان و با شرکت نامزدهای اغلب گروه های سیاسی برگزار شد.

نخستین چالش ها

اختلاف میان مجلس دوم و شورای نگهبان، به ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام انجامید. (عکس: سایت مجلس)

شورای نگهبان فعالیت رسمی خود را از 25 تیر 1359 آغاز کرد و از آن زمان تاکنون بررسی عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با شرع و قانون اساسی و نظارت بر انتخابات را بر عهده داشته است.

بنابر آماری که شورای نگهبان در تابستان سال 85 منتشر کرد، این شورا از ابتدای تشکیل تا آن هنگام در مجموع در باره دو هزار و 354 مصوبه 7 دوره از مجلس شورای اسلامی اظهار‌نظر كرده بود. از این تعداد 844 مصوبه ابتدا از سوی شورای نگهبان مورد ایراد قرار گرفته و برخی از آنان در چند مرحله مورد بررسی قرار گرفته است.

با بروز نخستین چالش ها میان شورای نگهبان و مجلس دوم، آیت الله خمینی در 17 بهمن سال 66 به اتکای اختیارات خود به عنوان ولی فقیه دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام را صادر کرد.

این مجمع بعدها در جریان بازنگری قانون اساسی جایگاه جدیدی در قانون اساسی یافت و از آن زمان تاکنون در صورت اصرار مجلس و شورای نگهبان بر اختلاف نظر در مورد مصوبات مجلس، نقش مرجع نهایی در مورد تايید یا عدم تايید مصوبات مجلس را بر عهده دارد.

شورای نگهبان در دوره ششم مجلس شورای اسلامی که اکثریت آن با اصلاح طلبان بود به روایت آمار نزدیک به 36 درصد از کل مصوبات مجلس را مغایر با شرع یا قانون اساسی اعلام کرد.

 

ادامه نوشته

1