پژو 206 یک محصول سکشوال فرانسوی است!

مقاله زبر نوشته یک استاد به اصطلاح فلسفه دانشگاه هست خواندن این مقاله نشان می دهد که چطور افراد مذهبی افراطی حتی پژو ۲۰۶ و گل زدن توی دروازه رو منشاء بی حجابی می دانند اگر کار ایران به دست اینچنین افرادی بیافتد از طالبان هم مملکت رو بهتر اداره می کنند! 

درباب حجاب و بی‌حجابی، سخنان زیادی گفته‌اند و می‌توان گفت. می-خواهم در این خصوص از منظر فلسفه‌ي سکس به نکاتی توجه نمایم که غالباً مورد غفلت قرار می‌گیرد.

بی‌حجابی، یا بد حجابی، در جامعه‌ای مانند ایران، علل متعددی دارد که این علل در مجموع، عالمی را برای ایرانیان بطور عام ساخته است که من از آن به «زیست جهان جنسی» و یا «عالم سکسشوال» یاد می‌کنم.

در جامعه‌‌ای که معماری، شهر سازی، ترافیک، صنعت، ورزش، هنر، رسانه، سینما، سیاست و بسیاری از امور آن ساختار و ماهیت سکسشوآل دارد، بطور طبیعی، رفتار افراد نیز ماهیت سکسشوآل پیدا می‌کند. یکی از مظاهر این زیست جهان، «بی‌حجابی» و یا «بدحجابی» است. بی‌حجابی، کنشی است از یکسو هم معلول زیست جهانِ سکسشوآل است و ازسوی دیگر هم علت آن. در این مقال سعی خواهم کرد کمی درباب این «عالم» و «زیست جهان» سخن بگویم.


معماری جنسی

توجه به معماری اصیل اسلامی ایران، بسیار در فهم ماهیت سکسشوآل معماری مدرن موثر خواهد بود. معماری اصیل ایرانیان، در ذات خود «عفیف» بود. عناصری مانند «اندرونی» و «بیرونی»، «مطبخ»، حتی کلون در که یکی برای اهل خانه که محرم بودند و دیگری برای بیگانه که نامحرم بود. همه‌ي این عناصر در یک ساختار مناسب و محاسبه شده در خدمت «کلی» بود که نام این کل «خانه» بود. خانه، محل امنیت و آسایش بود تا در آن، اهل خانه به «سکینه» برسند. پاکی و عفت از در و دیوار خانه‌ي ایرانی می‌بارد.

اما در مقابل، معماری مدرن با عناصری که اساساً خانه را تبدیل به یک «سرپناه» کرده است. آدمی خسته از فعالیت اجتماعی شب هنگام به یک سرپناه نیاز دارد و خانه چنین جایی می‌شود، همچنان‌که مسافرخانه، هتل، حتی زیر یک پل و داخل باجه تلفن نیز می تواند برای کسانی «سرپناه» باشد. دیگر چیزی به نام «سکینه» و «آرامش» و «عفت» در این معماری معنا ندارد. همه چیز بطور آشکار و لخت عرضه می‌شود. باید از کمترین فضا برای بیشترین منفعت استفاده کرد. آشپزخانه «باز» می‌شود. آشپزخانه‌ي «اُپن» نماد روسپیگری معماری مدرن است. حتی حمام نیز می‌تواند شیشه‌ای باشد. نیازی به پوشیدگی نیست. هیچ حریم خصوصی وجود ندارد. سایه‌ي «برج‌ها» بر روی خانه‌های سنتی، و ساختمان‌های دیگر سنگینی می‌کند. دیگر عفت در معماری وجود ندارد. چنین معماری در ذات خود سکسشوآل است.


شهرسازی جنسی

شهر مدرن شهری است برای انسان مدرن و همانگونه که معماری انسان مدرن ماهیت سکسشوآل می‌یابد، شهر نیز از همان ماهیت تبعیت می‌کند. عناصر شکل دهنده‌ي شهر مدرن عناصری است برای ایجاد «لذت» بیشتر. ساختمان‌های بلندی که اشراف کامل به ساختمان‌هاي کوچک مجاور دارند و تا اتاق خواب ساختمان‌های مجاور را در دید خود می‌آورند. همه چیز در چشم‌انداز سکسشوآل مستقر می‌شوند. اتوبان‌ها و بزرگراه‌هایی که می‌توان با سرعت در میان انبوه اتومبیل‌ها «لایی» کشید. «لایی» کشیدن در ترافیک خیابان‌ها و لذت حاصل از آن، یک کنش سکسشوآل است. چنین کنشی، شب‌ها در اتوبان‌ها لذت بیشتری تولید می‌کند.


ورزش جنسی

ماهیت ورزش‌های قهرمانی امروزه کاملاً سکسشوآل است. ورزش قهرمانی اساساً دیگر ورزش نیست چراکه دیگر نه برای سلامت بلکه برای تولید لذت است، لذتی سکسشوآل.

شاید مفهوم سکس در ورزشی مانند بدنسازی، بسیار آشکار باشد، هنگامی که شخص بدنساز در برابر آیینه می‌ایستد و اندام خود را نظاره می‌کند. آیینه ابزاری لازم برای این «خود ارضایی» بدنساز است. اما نه تنها بدنسازی بلکه همه‌ي ورزش‌هایی که امروزه به ورزش قهرمانی بدل شده است، چنین ماهتی دارند. فوتبال را در نظر آورید. شاید ماهیت سکسشوآل فوتبال بسی شدیدتر از دیگر ورزش‎های قهرمانی باشد. عناصر جنسی موجود در این ورزش، به شکل فزاینده‌ای سکسشوآل است.

داخل کردن یک توپ درون یک سوراخ (دروازه) و لذت حاصل از این فعل. لایی زدن بازیکن مقابل به مثابه یک حریف جنسی و لذت حاصل از آن برای شخص فاعل(لایی زن) و خشم مفعول(لایی خور). فریادها و خوشحالی‌ها و حتی عصبایت‌های حاصل از برد یا باخت، همگی کنش‌هایی سکسشوآل هستند.


صنعت جنسی

تولیدات صنعتی با طراحی‌های مدرن گرچه همگی در خدمت تولید لذت هستند، اما با ابداع مفهوم «طراحی جنسی» (sexual design) در تولیدات صنعتی، این مفهوم بطور رسمی و با آگاهی تمام پا به عرصه صنعت نهاد. امروزه بسیاری از صنایع بزرگ دنیا در طبقه بندی محصولات خود، محصولاتی را با همین عنوان طراحی و تولید می‌کنند. گرچه ابتدا این مفهوم به دلیل طبقه بندی مشتریان و شناخت ذائقه آنا پدید آمد، چراکه برخی از افراد به عناصر سکسشوآل علاقه نشان می‌دادند، اما به تدریج این محصولات در سطح جامعه شروع به ذائقه سازی می‌کنند و حتی کسانی را که هیچ توجه‌ای به نمادها سکسشوآل نداشته‌اند، به جمع مشتریان این محصولات افزوده می‌شوند. برای نمونه اتومبیل پژو 206 یکی از محصولات سکسشوآل صنایع خودرو سازی پژو فرانسه است که امروزه حتی افرادی از این خودرو استفاده می‌برند که شاید کمترین توجه را به این ماهیت داشته باشند.


رسانه جنسی

شاید رسانه‌ها در عصر جدید مهمترین عامل اشاعه‌ي سکسشوالیته در جوامع باشند. البته رسانه‌های غربی بطور مستقیم و با ساخت برنامه‌های «پورنو» و دیگر رسانه‌ها از جمله رسانه‌ي ملی با ساخت برنامه‌هایی با ماهیت سکسشوآل، در شکل‌گیری ذائقه‌ي سکسشوآل مردم موثرند.

حضور زنان که البته باید هم صدای جذاب و هم سیمای خوبی داشته باشند، در برنامه‌ها و ایجاد یک ذهنیت مقایسه‌ای و تطبیقی برای مخاطب، عملاً بر شعله‌های جنسی جامعه می‌افزاید. البته این وقایع همگی در سطح ناخودآگاه افراد شکل می‌گیرد و همین ناخودآگاه منجر به ظهور و بروز رفتارها و کنش‌هایی می‌شود که ما آنها را با عناوینی مانند «بدحجابی»، «بی‌حجابی» و «ناهنجاری» و ... می‌شناسیم.


بی‌حجابی به مثابه‌ي یک کنش جنسی

آنچه در خصوص زیست جهان جنسی گفتیم، البته اندکی از این جهان سکسشوآل است که به طرق مختلفی سعی در کتمان ماهیت خود دارد. اما آنچه مهم است اینکه، رفتارها و ناهنجاری‌ها و حتی هنجارهای ما امروزه درون این زیست جهان درحال شکل‌گیری است. شاید دیگر در چنین عالمی تکیه بر «سخنِ» (Discourse) قدرت در ایجاد یک هنجار مانند، حجاب هم غیر ممکن و هم نامطلوب باشد. در زیست جهانی که ماهیت سکسشوآل دارد، تکیه بر «سخنِ قدرت» برای مقابله با مقوله‌ای مانند بی‌حجابی جز تشدید آن ناهنجاری هیچ نتیجه و فایده‌ای نخواهد داشت. تجربه سی سال گذشته در قالب «گشت ثارالله»، «گشت جندالله» و «گشت ارشاد» و ناکامی‌های آن‌ها مؤید این نظر است.

به نظر می‌رسد، نهادها و سازمان‌هایی که دغدغه این مقوله را دارند، هنوز فهم درستی از این پدیده نیافته‌اند. پدیده‌ای مانند بی‌حجابی، معلول زیست جهانی است که بسیار پیچیده ‌تر از آن است که با اوامر و دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌های اداری به سرانجامی نیکی برسد. بی‌حجابی هنوز مقوله‌ای پیچیده و بی‌حجاب نیز فردی ناشناخته است. تصور ساده و دم دستی در باب شخص بی حجاب این است که او یا با فرامین دینی ناآشنا است و یا سر مخالفت با شریعت اسلام را دارد! این تصور به نظر من از بن خطاست و با چنین تصوری از این مقوله هرگز نمی‌توان به راه حلی دست یافت. ساده‌انگارانه بودن این تصور به چند دلیل است:

1-‌ شخص بی‌حجاب، «بی‌حجابی» را گناه نمی‌داند.
2-‌ شخص بی‌حجاب، «باحجاب‌هایی» را می‌بیند که بعضاً‌ بزعم او انسان‌های خوبی نیستند.
3-‌ شخص بی‌حجاب، بی‌حجاب‌هایی را می‌بیند که بعضاً بزعم او انسان‌های خوبی هستند.

1- شخص بی‌حجاب، بی‌حجابی را گناه نمی‌داند. «نمی‌داند» معنای خاصی دارد. این بدان معنا نیست که نشنیده و یا نخوانده است که بی حجابی گناه است. البته او درباب این گناه، هم خوانده است و هم شنیده است، بلکه منظور از ندانستن، ندانستن و ندیدن باطنِ این مقوله است. اساساً انسان گناهکار چون باطن گناه را نمی‌بیند، مرتکب گناه می‌شود. کیست که باطن «دروغ»، باطن «غیبت» و خلاصه باطن گناهان را ببیند و باز هم مرتکب گناه شود؟

البته علم به باطن امور از جمله معاصی از اوصاف «متقین» است. همان‌هایی که قرآن مجید می‌فرماید: «الذین یومنون بالغیب» «کسانی که به غیب ایمان دارند» وقتی ایمان به غیب یا همان ایمان به «غیبِ عالم» نباشد، طبیعتاً همه چیز مجاز می‌شود. اما نکته حائز اهمیت در جامعه ما این است که در طول سی سال گذشته قرار بود کسانی که ایمان به غیب دارند و به واقع نمایندگان غیب هستند، غیبِ عالم را نیز به عموم مردم نشان دهند. قرار بود اگر کسی ما مذهبی‌ها و به ظاهر متشرعین را می‌بیند، به یاد ملکوت و غیب بیفتد. اما آیا به‌راستی ما نمایندگان غیب هستیم؟ آیا یک فرد غیر مذهبی ما را می‌بیند، به یاد ملکوت می‌افتد؟ اگر اینگونه نیست (که نیست) پس چگونه انتظار داریم، دیگران (بی‌حجاب‌ها) سخن ما را و اوامر ما را بپذیرند؟ اگر ما خود غیبِ گناه و باطن معاصی را ندیده‌ایم (که ندیده‌ایم) چگونه است که انتظار داریم دیگران ببینند؟

2-‌ شخص بی‌حجاب، «باحجاب‌هایی» را می‌بیند که بعضاً‌ بزعم او انسان‌های خوبی نیستند. با توجه به اینکه ما نمایندگان ملکوت نیستیم، و غیب امور را نمی‌بینیم، طبیعتاً مرتکب اعمال و رفتاری هستیم که ناشی از همین جاهل بودن به باطن معاصی است. «غیبت»، «دروغ»، «حق الناس»، و بسیاری از معاصی دیگر که یک شخص بی حجاب نزد یک باحجابِ جاهل به غیبِ عالم می‌بیند، یکی از دلایل بی‌حجابی اوست.

بی‌حجاب می‌بیند که چگونه کسانی به‌رغم حجاب، حداقل حقوق انسانی و حتی الهی را رعایت نمی‌کنند. اینگونه مشاهدات، در ناخودآگاه شخص بی‌حجاب این تصور را ایجاد می‌کند که با حجابی شرط رسیدن به کمال نیست. البته او دیگر قارد به تحلیل فلسفی و کلامی نیست که بداند با حجاب بودن شرط لازم است نه شرط کافی. آنچه «می‌بیند»، نظام فکری او را می‌سازد نه آموزه‌های کلامی و فلسفی.

3-‌ شخص بی‌حجاب، بی‌حجاب‌هایی را می‌بیند که بعضاً بزعم او انسان‌های خوبی هستند. شخص بی‌حجاب درکنار این مشاهدات، برخي از افراد بی‌حجاب را نیز می‌بیند که مقید به رعایت بسیاری از تکالیف هستند. دروغ نمی‌گویند، غیبت نمی‌کنند، حرام نمی‌خورند، حق الناس را رعایت می‌کنند و البته بی‌حجاب یا بدحجاب نیز هستند. شاید عجیب به نظر آید که بسیاری از جریان‌های شبه عرفانی و گروه‌های مدیتیشن، در کشور ما توانسته‌اند در میان حتی اقشار مذهبی نیز جایی برای خود پیدا کنند. این جریان‌های شبه عرفانی با توسب به مجموعه رفتارها و دستورات عملی نوعی از هنجار را نشان دهند که امروزه در سلوک اجتماعی افراد حتی مذهبی نیز کمتر به چشم می‌خورد.

استرس، اضطراب و بسیاری از مسائلی که بشر امروز گرفتار آن است، در رفتار و اعمال اشخاص و افراد مذهبی نیز دیده می‌شود. گرچه خوانده و شنیده‌ایم که «الا بذکر الله تطمئن القلوب» اما از یکسو نمایندگان و مصادیق این آیه شریفه کمتر به دید می‌آیند و از سوی دیگر جریان‌های شبه عرفانی با توسل به هزاران روش عملی، توانسته‌اند این معنا را در عمل برای مخاطبان خود ایجاد و منتقل کنند.

با توجه به دلایل فوق به نظر می‌رسد باید بیشتر درصدد فهم این مقوله باشیم تا اینکه با تصمیمات شتابزده و جاهلانه بر شدت این مقوله بیفزاییم.

دکتر‌ اکبر جباری، استاد فلسفه دانشگاه

انتقاد شدید رئیس قوه قضائیه ایران از ادبیات محمود احمدی نژاد

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران، از اظهارات محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور این کشور، درباره نحوه برخورد قوه قضائیه با جرایم مطبوعاتی انتقاد کرده و از او خواسته ادبیاتی متین و فاخر داشته باشد.

صادق لاریجانی، روز یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ و در ابتدای جلسه مسئولان عالی قضایی گفته های محمود احمدی نژاد در دیدار روز شنبه خود با خبرنگاران به مناسبت روز خبرنگار در ایران را غیرمنصفانه خواند و به ویژه از ادبیات رئیس جمهور انتقاد کرد: "ایشان می گوید در مواردی که حتی اسمی از کسی برده نشده است قاضی می‌گوید این مطلب به فلان شخص می خورد، در حالی که وقتی مطلبی نوشته می شود و نقد می شود اگر به کسی هم خورد، خورد. باید بخورد تا دردش بیاید ... توقع ما از رئیس جمهور این است که ادبیاتش متین و فاخر و با تعابیر جا افتاده و البته صحیح و منصفانه باشد ... این چه ادبیاتی است که مثلاً خورد که خورد بگذار بخورد تا دردش بیاید. ادبیات رئیس جمهور باید متین و فاخر باشد."

این اظهارات آقای لاریجانی یکی از شدیدترین انتقادات از ادبیات محمود احمدی نژاد از سوی مسئولان بلندپایه ایرانی است.

در روزهای اخیر انتقادهای دیگری نیز از نحوه سخن گفتن رئیس جمهور ایران در مراسم عمومی، به ویژه گفته های او در همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور، شده بود.

آقای احمدی نژاد در سخنرانی خود برای ایرانیان خارج از کشور، در مورد تأثیر فشار کشورهای غربی علیه ایران بر رفتار دولت این کشور گفته بود: "آن ممه را لولو برد."

نصرالله ترابی، عضو فراکسیون خط امام مجلس ایران، روز چهارشنبه ۱۳ مرداد با انتقاد از نوع ادبیات به کار گرفته شدن در سخنان مسئولان ارشد کشور، خواستار رعایت بیشتر "ادب و اخلاق" توسط آنها شد و گفت: "اینکه ادبیاتی به کار ببرند که نه در عرف دیپلماتیک شناخته شده باشد نه در عرف بین‌المللی، موجب می‌شود که همه به ما بگویند شما حکومتی هستند که مسئولانتان این کلمات را به کار می‌برند".

'نسبت های خلاف واقع'

صادق لاریجانی در گفته های روز یکشنبه خود همچنین ادعاهای محمود احمدی نژاد درباره نحوه برخورد قوه قضائیه با پرونده های مطبوعاتی را نسبت های خلاف واقع و غیرمنصفانه خوانده است.

آقای لاریجانی بخشی از ادعای آقای احمدی نژاد را این طور خلاصه کرده است: "ایشان (محمود احمدی نژاد) مدعی می شوند که قوه قضاییه می گردد تا خبرنگاری را که به نقد دستگاهی یا مسئولی پرداخته، یک جوری محکوم کند. بعد به فردی اشاره‌ می کند که هیات منصفه گفته اند او جرمی مرتکب نشده ولی قاضی او را محکوم کرده است. بعد هم اشاره و اشکالی به دادستان که مدعی العموم است و در مواردی که به شخص رئیس جمهور توهین شود باید بدون شکایت به مسئله رسیدگی کند و گفته ما تاکنون ندیده‌ایم که دادستان وارد شود، نیازی هم البته نداریم، ما خادم مردم هستیم."

آقای لاریجانی همه این ادعاهای آقای احمدی نژاد را خلاف خوانده و به هر کدام آنها پاسخ داده است.

او از جمله این ادعای آقای احمدی نژاد را که دادستان به مسئله توهین به رئیس جمهور رسیدگی نمی کند، خلاف واقع خواند و گفت: "متاسفانه این حرف را چند بار تکرار کرده‌اند. من قبلاً به خودشان هم تذکر داده ام. دادستان اعلام کرده که ایشان در چند مورد اقدام کرده است. چهار مورد خود دادستان از باب مدعی العموم و شانزده مورد هم حسب شکایت رئیس جمهور وارد عمل شده اند. حالا اینکه شکایت ها به محکومیت بیانجامد یا نه ربطی به دادستان ندارد. پس این چه سخن خلاف واقعی است که می گویید."

آقای لاریجانی همچنین در مورد این ادعای آقای احمدی نژاد که اگر در نقدی اسم کسی نیامده بود، نباید با او برخورد شود، به ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی اشاره کرد که طبق آن توهین تلویحی به اشخاص هم جرم است، گفت: "ظاهرا معنای تلویح را نمی دانند ... بحث اصلی این است که آیا بگذاریم هر کسی هر جور خواست حرف بزند. پس قوانین را برای چه کسی نوشته اند ... کسانی که چکمه پوشیدند و مجلس را به توپ بستند با مقدمات این کار را کردند و حالا می بینیم که به رئیس مجلس توهین می کنند و کار به جایی رسیده است که می گویند مجلس را به توپ می بندیم ... این بساط باید جمع شود که افرادی لاابالی باشند و هرچه خواستند بگویند."

این گفته های آقای لاریجانی یکی از شدیدترین انتقادات یک مقام بلندپایه قضایی به رئیس جمهور ایران و جدیدترین مورد از اختلافات روز افزون قوه مجریه ایران با قوای مقننه و قضائیه ایران است.

دیروز و امروز ما ...

عبدالله بن مقفع مترجم کتاب گرانقدر کليله و دمنه هزار سال پيش تصويری از زمان و زمانه خويش به دست ميدهد که گويی تصويری از روزگار امروز ماست .
او در باب برزويه طبيب چنين نوشته است :
" ...کارهای زمانه ميل به ادبار دارد  و چنانستی که خيرات مردمان را وداع کردستی  و افعال ستوده و احوال پسنديده مدروس گشته  و راه راست بسته  و طريق ضلالت گشاده  و عدل نا پيدا  و جور ظاهر  و علم متروک و جهل مطلوب و دوستی ها ضعيف و عداوت ها قوی و نيکمردان رنجور و مستذل  و شريران فارغ و محترم  و مکر و خديعت بيدار  و وفا و حريت در خواب  و دروغ موثر و مثمر  و راستی مهجور و مردود  وحق منهزم و باطل مظفر  و ضايع گردانيدن احکام خرد طريقتی مشروع  و حرص غالب  و قناعت مغلوب ......."آيا تصويری که عبدالله بن مقفع  از فضای فرهنگی و زيستی هزار سال پيش عرضه ميکند تفاوتی با فضای فرهنگی صد سال پيش مان  و ديروزمان و حتی امروزمان دارد ؟؟

از وبلاگ گیله مرد

احمدی نژاد: آماده گفت و گو با اوباما درباره اداره جهان هستم

احمدی نژاد: آماده گفت و گو با اوباما درباره اداره جهان هستم

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران می گوید که در سفر آتی خود به نیویورک آمادگی دارد تا در بالاترین سطح و در برابر دوربین های تلویزیونی با رئیس جمهور آمریکا بر سر مسایل جهان گفت و گو کند.

آقای احمدی نژاد که روز دوشنبه ۱۱ مرداد (دوم اوت) در جمع ایرانیان خارج از کشور سخنرانی می کرد با اشاره به اجلاس شهریور ماه سازمان ملل در نیویورک گفت: "طی چند سال گذشته، هر سال اعلام می کردیم حاضریم هنگامی که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک می آییم، با جورج بوش در برابر رسانه ها گفت و گو کنیم. بعد گفتند که بوش از گفت و گو واهمه دارد؛ ما هم گفتیم اشکال ندارد برای گفت و گو مشاورانش را هم بیاورد."

رئیس جمهوری ایران که سخنرانی های سالانه او در مجمع عمومی سازمان ملل همواره خبرساز بوده است با دعوت از آقای اوباما برای شرکت در گفت و گوی زنده تلویزیونی گفت: "در این گفت و گو آماده ایم تا راه حل مسائل جهان را روی میز بگذاریم تا ببینیم روش چه کسی بهتر است."

'صهیونیست ها می خواهند مرا ترور کنند'

آقای احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنان امروز خود با انتقاد از سیاست های آقای اوباما در رابطه با اسرائیل خطاب به رئیس جمهور آمریکا گفت: "صهیونیست ها چیزی نیستند؛ یک حزب سیاسی هستند که فقط پول و رسانه را در دست گرفته اند. آنها را ول کنید و ملت ها را بچسبید، زیرا آنها خود از بین خواهند رفت."

او همچنین ادعا کرد که دولت اسرائیل برای ترور او برنامه ریزی کرده و کسانی را نیز برای این منظور استخدام کرده است.

آقای احمدی نژاد پیش تر هم از "توطئه" برای ترور خود سخن گفته است. او در جریان سفر دو سال قبل خود به ایتالیا هم مدعی شده بود که افرادی با بالا بردن میزان تابش اشعه ایکس در محل حضور او قصد آن را داشته اند تا به او آسیب برسانند.

او پس از بازگشت از سفر خود به عراق در تابستان سال ۲۰۰۸ نیز مدعی شده بود که "دشمنان" برای ربودن او برنامه ریزی کرده بودند که با "هوشیاری" او و مقامات ایرانی این نقشه ناتمام مانده است.

آزمایشگاه تعلیمات دینی

چه حیف شد ما در دوران دانشگاه آزمایشگاه معارف نداشتیم و گرنه چه آزمایش هایی می کردیم

 

چه کسانی از تحریم ها سود می برند؟

چه کسانی از تحریم ها سود می برند؟

کشورهای قدرتمند جهان، ایران را تحریم کرده اند تا از پیشرفت برنامه اتمی این کشور جلوگیری کنند، اما بعضی از مقامات ایران، این تحریم ها را بی نتیجه و گاه حتی به نفع حکومت خود می‌دانند.

بعضی از مخالفان دولت ایران هم می گویند که گروهی از اعضای جناح حاکم، از اعمال تحریم های بین المللی علیه این کشور استقبال می کنند.

مهدی کروبی، یکی از رهبران مخالفان دولت در ایران است که اخیرا گفت: "بخشی از حاکمیت و سپاه به دنبال تحریم هستند".

تقریبا هیچ کارشناسی تردید ندارد که تحریم های اقتصادی در نهایت زیان ها و مخاطرات فراوانی را متوجه حکومت ایران می کند؛ اما روی دیگر سکه تحریم ها چیست؟ این ادعا به چه معنا است که تحریم ها -دست کم در کوتاه مدت- به نفع بخشی از جناح حاکم بر ایران تمام می شود؟ منافع تحریم ها چی است؟ چه کسانی از آن بهره مند می شوند؟ و این امر چگونه اتفاق می افتد؟

f

منافع تجارت غیر قانونی

ورود سپاه به پروژه های بزرگ نفتی

کسانی که از بحران تغذیه می کنند

کمکی که تحریم ها به مبارزه حکومت با "تهاجم فرهنگی" می کند

آیا تحریم ها در نهایت به سود حکومت ایران است؟

از جنبه اقتصادی، به طور خلاصه می توان گفت که محدودیت های اقتصادی و بانکی علیه ایران، بازرگانی عادی و فعالیت های اقتصادی قانونی و آشکار را در این کشور دشوار می کند و فضای رقابتی را از میان می برد؛ در نتیجه تجارت غیر قانونی یا قاچاق کالا رواج می یابد و بازار سیاه در زمینه های مختلف رونق پیدا می کند.

تجربه ایران در دوران جنگ با عراق نشان داده است که چنین فضایی پدید آورنده انحصارهای پرسود برای افراد و نهادهای نزدیک به قدرت و مورد اعتماد حکومت بوده است.

مقامات رسمی ایران ارزش واردات غیر قانونی به ایران را در سال های اخیر حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال تخمین می زنند، اما بعضی منابع مستقل این رقم را بیش از ۱۵ میلیارد دلار می دانند.

تحریم ها این تجارت پر سود را بیش از پیش رونق خواهد داد، اما این سود عمدتا به جیب چه کسانی می رود؟

منافع تجارت غیر رسمی

نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی که اکثر آنها از جناح اصلاح طلب بودند، در مورد واردات و قاچاق چای به ایران که صنعت چای داخلی را در معرض نابودی قرار داده بود، تحقیق و تفحصی انجام دادند که نتیجه آن روز ۵ خردادماه سال ۱۳۸۳ در یکی از آخرین جلسات مجلس ششم اعلام شد.

در بخشی از گزارش تحقیق و تفحص مجلس، فهرست اسکله هایی که فعالیت تجاری غیرمجاز در آنها صورت می گرفت ارائه شده بود که در آن به صراحت از سه اسکله متعلق به سپاه در چابهار، خور زنگی و هرمزگان در کنار چندین اسکله متعلق به نیروی انتظامی، نیروی دریایی ارتش، استانداری و چند نهاد دولتی دیگر نام برده شده بود.

اما نکته مهم تر این بود که در این گزارش از بنادر بزرگ نظامی متعلق به سپاه در چابهار، بندرعباس، قشم، بوشهر، ماهشهر، جزیره ابوموسی و چند جزیره دیگر، در کنار بندرهای متعلق به نیروی دریایی ارتش و پلیس، به عنوان بنادری یاد شده بود که "شایعات و گفته هایی" در مورد تجارت غیرقانونی از طریق آنها وجود دارد.

هیأت تحقیق و تفحص در گزارش خود نوشته بود که مسئولان نظامی حاضر نیستند جواب "نفی یا اثبات" در مورد این شایعات به مجلس ارائه کنند.

مخالفان حکومت ایران، گروه هایی در سپاه پاسداران را متهم می کنند که در دوران حکومت صدام حسین بر عراق و در شرایطی که عراق تحت تحریم فروش نفت قرار داشت، بخشی از نفت عراق را از طریق همین بنادر به صورت غیرقانونی روانه بازارهای بین المللی می کردند و از این طریق سود قابل توجهی به دست می آوردند.

تاجران ساکن بندر دوبی در امارات متحده عربی (بزرگترین شریک تجاری سال های اخیر ایران) معتقدند که دخالت سپاه پاسداران در تجارت غیر رسمی ایران، به موارد ویژه ای همچون قاچاق نفت عراق محدود نمی شود و بخش اعظم این تجارت بزرگ (به ارزش ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار در سال) تحت کنترل این نهاد نظامی است.

یکی از آنها اخیرا به مجله نیوزویک گفته است که صدها شرکت تجاری متعلق به ایرانیان در دوبی در سه سال اخیر و به دلیل ناتوانی در رقابت با تاجران غیر رسمی وابسته به سپاه پاسداران تعطیل شده اند.

بنابراین به عقیده ناظران اقتصادی، رونق گرفتن تجارت غیر رسمی (که ضرورت آن برای تأمین نیازهای ایران با توجه به تحریم ها روز به روز بیشتر می شود) می تواند از راه خارج کردن رقبای مستقل باقی مانده در صحنه تجارت، مستقیما به نفع سپاه پاسداران و گروه های وابسته به آن تمام شود.

بازگشت

سپاه و پروژه های نفتی

اما این تنها سودی نیست که تحریم ها به فعالیت های اقتصادی سپاه می رساند؛ این تحریم ها با دور کردن شرکت های نفتی بین المللی از صنعت نفت و گاز ایران، میدان را برای یکه تازی شرکت های وابسته به نظامیان، مانند قرارگاه خاتم الانبیا کاملا باز کرده است.

واگذاری یک قرارداد ۲۱ میلیارد دلاری برای توسعه میدان گازی پارس جنوبی که اخیرا بدون برگزاری تشریفات مناقصه به این قرارگاه و چند شرکت دولتی دیگر واگذار شد، نمونه ای از اثرات تحریم های بین المللی است.

شرکت های نفتی شل، رپسول و توتال سال ها در مورد سرمایه گذاری در پارس جنوبی و به عهده گرفتن اجرای پروژه های بهره برداری از این میدان گازی با مقامات ایران مذاکره کرده بودند، اما تحریم ها باعث شد که از این پروژه کنار بکشند و راه را برای سپاه باز کنند.

این در حالی است که قرارگاه خاتم الانبیا چند روز بعد از در اختیار گرفتن قرارداد جدید، اعلام کرد که از انجام قرارداد قبلی خود در همین پروژه، یعنی اجرای فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی "کناره گیری" می کند.

مخالفان دولت ایران می گویند که سپاه عملا توان اجرای چنین پروژه هایی را ندارد و آنها را یا پس از صرف هزینه های هنگفت نیمه تمام رها می کند و یا با گرفتن حق دلالی به شرکت های دیگر می سپارد.

بنابراین تحریم هایی که یکی از اهداف اصلی آن، اعمال فشار به سپاه پاسداران و محدود کردن فعالیت آن بود، دست کم در کوتاه مدت عملا منافع فراوانی به این نهاد می رساند.

بازگشت

'تندروها' و تغذیه از بحران

از جنبه سیاسی هم گفته می شود که این تحریم ها برای گروهی از سیاستمداران جناح حاکم بر ایران منافعی در بر دارد.

مخالفان جمهوری اسلامی می گویند که "تندروی" سیاسی در ایران یک پدیده"بحران زی" است، به این معنا که بی ثباتی و وضعیت بحرانی به تسلط آن بر کشور تداوم می دهد.

آنها می گویند که تندروها با استفاده از بحران می توانند فضای سیاسی را محدودتر و منتقدان را سرکوب کنند و رقیبان سیاسی خود را حتی از جناح اصولگرا به حاشیه برانند.

فضای بحرانی ناشی از تحریم های بین المللی به طور طبیعی بر قدرت و وسعت عمل نهادهای نظامی و امنیتی در ایران می افزاید و به آنها اجازه می دهد که از پاسخگویی اجتناب و رفتارهای سیاسی خود را توجیه کنند.

حاکمان ایران همچنین می توانند با استفاده از فضای تبلیغاتی ناشی از این تحریم ها به بیگانه هراسی گروهی از مردم در ایران دامن زنند و مشکلات ناشی از سیاست های اقتصادی خود را به تحریم ها نسبت دهند.

اما شاید عمیق ترین تأثیر تحریم های بین المللی علیه ایران، اثری باشد که بر طبقه متوسط جامعه، و از طریق آن بر روند توسعه سیاسی و اقتصادی در این کشور می گذارد.

بازگشت

توقف توسعه به معنای 'غربی'

محسن رنانی، اقتصاد دان و عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان اخیرا در مورد اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در شرایطی که تحریم های بین المللی علیه ایران اعمال می شود به شدت اظهار نگرانی کرده و هشدار داده است.

او در مصاحبه با یکی از مجلات موسسه همشهری گفته است: "در پایان اجرای طرح هدفمندسازی، طبقه متوسطی وجود نخواهد داشت... با اجرای این طرح، باقی مانده طبقه متوسط هم به طبقه فقرا خواهند پیوست و این برای آینده توسعه ایران بسیار خطرناک است، چون طبقه متوسط موتور توسعه کشور است و وقتی این طبقه محو شود، فرایند توسعه برای یکی دو نسل متوقف خواهد شد."

اما نکته اینجا است که طبقه متوسط جامعه، موتور نوعی از توسعه است که جناح حاکم بر ایران آن را "غیر اسلامی" و منطبق بر "ارزش های غربی" می داند.

قدرت گرفتن این طبقه در اواسط دهه ۱۳۷۰ به روی کار آمدن اصلاح طلبان، رونق گرفتن روزنامه های منتقد حکومت و مطرح شدن علنی انتقادها در مورد میزان اختیارات رهبر ایران انجامید. در این دوره همچنین ادبیات، موسیقی و سینمایی رونق گرفت که به شدت مورد انتقاد نهادهای سنتی مذهبی بود.

اما به عقیده صاحبان قدرت در ایران امروز، جامعه آرمانی جامعه ای است که در آن احکام شرع جاری باشد، اختلاط زن و مرد صورت نگیرد، شهروندان در آن از رهبری سیاسی و مذهبی پیروی کنند، "شبهات" جوانان تنها در "کرسی های آزاد اندیشی" دانشگاه ها مطرح شود و از رسانه ها و افرادی که "ارزش های غربی" مانند دموکراسی را ترویج می کنند یا مثلا اجرای احکام جزائی اسلام را مغایر "حقوق بشر" می دانند نشانی پیدا نشود.

توسعه در چنین جامعه ای به معنای ترویج اخلاق اسلامی و ارزش های سنتی جامعه ایرانی است که در کنار آن پیشرفت های علمی هم مورد توجه قرار بگیرد، پیشرفت هایی که نمونه های آن را در تکنولوژی نانو، پژوهش های مربوط به شبیه سازی و سلول های پایه، برنامه هسته ای و موشکی و صنایع فضایی می توان سراغ کرد.

آنچه مخالفان دولت ایران از آن به عنوان "حمله سازمان یافته حکومت علیه علوم انسانی" یاد می کنند را می توان تا حدود زیادی ناشی از همین نگاه دانست.

صاحبان قدرت در ایران سال ها است که در حال مبارزه با "تهاجم فرهنگی غرب"، "ناتوی فرهنگی" و اخیرا "جنگ نرم" هستند.

به نظر می رسد گفتمانی که با این عناوین از آن یاد می شود، همان گفتمانی است که در دهه ۱۳۷۰ و با قدرت گرفتن طبقه متوسط جامعه ایران در دوران بازسازی پس از جنگ با عراق قوت گرفت و اکنون تحریم ها با تضعیف این طبقه، به مبارزه حاکمان ایران با این گفتمان کمک می کند.

بازگشت

'بریدن بن بر سر شاخ'؟

در زبان انگلیسی اصطلاحی است به این مضمون که "مواظب باش چه آرزویی می کنی!" چون آنچه آرزو می کنی لزوما به سود تو تمام نمی شود.

بسیاری از صاحبنظران، چه در میان معتقدان به نظام جمهوری اسلامی و چه در میان مخالفان آن، عقیده دارند که تقریبا تمامی منافع کوتاه مدتی که تحریم ها برای جناح حاکم بر ایران یا افراد و گروه های نزدیک به آن دارد، نهایتا به مخاطرات عظیم خواهد انجامید.

آنها می گویند که رواج تجارت غیر رسمی به گسترش غیر قابل مهار فساد منجر می شود و نهادهایی را که بر اساس آموزه های ایدئولوژیک تأسیس و هدفگذاری شده است، از معنا تهی خواهد کرد.

همچنین کند شدن یا توقف توسعه میدان های نفت و گاز ایران و سپرده شدن آنها به دست کسانی که توانایی محدودی در این زمینه دارند، حکومت را در نهایت از مهم ترین منبع درآمد خود که فروش نفت و گاز است محروم می کند.

از سوی دیگر با قدرت گرفتن نهادهای نظامی و امنیتی در کشور، حتی منتقدان وفادار به نظام سیاسی و سیاستمداران معتدل به حاشیه رانده می شوند و با تضعیف طبقه متوسط جامعه، آسیب های جبران ناپذیری به ساخت قدرت و ساز و کار نظارت بر آن وارد می آید.

به گفته صاحبنظران، پیامدهای نهایی این وضعیت، بغرنج تر از آن است که حاکمان ایران بتوانند به منافع کوتاه مدت آن دل خوش کنند.