یکی بود یکی نبود

چوپانی بود که در نزدیکی ده، گوسفندان را به چرا می برد.
مردم ده، همه گوسفندانشان را به او سپرده بودند و او هر روز مشغول مراقبت از آنان بود.
چوپان،‌ هر روز که گرسنه میشد، گوسفندی را میکشت. کباب میکرد و خود و بستگانش با آن سیر میشدند.
سپس فریاد میزد: گرگ. گرگ. ای مردم. گرگ...
مردم ده سرآسیمه میرسیدند و میدیدند که مانند همیشه، کمی دیر شده و گرگ گوسفندی را خورده است.
مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی ترین و خونخوارترینها.
چوپان به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها، دیگر هیچگاه، گوسفندی خورده نخواهد شد.
هنوز چند روزی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند گوسفندی خورده شده است.
یکی از مردم، به بقیه گفت:
ببینید. ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است. هنوز خرده هایی از گوشت سرخ شده گوسفندانمان باقی است.
بقیه مردم که تازه متوجه شدند چوپان، دروغگوست، فریاد برآوردند: دزد. دزد. دزد را بگیرید...
ناگهان چهره مهربان و دلسوخته چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چوب چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم او را همراهی میکردند.
برخی مردم زخمی شدند. برخی دیگر گریختند.
از آن شب، پدرها و مادرها برای بچه ها، در داستانهای خود شرح میدادند که:
عزیزان. دورغگویی همیشه هم بی نتیجه نیست. دروغگوها میتوانند از راستگویان هم سبقت بگیرند. خصوصاً وقتی پیشاپیش، چوب، گوسفندها و سگهای نگهبانتان را به آنها سپرده باشید...

 

 

دو تا "هیات" داشتیم، هر دو هم "اربی" بود، یکی "حیات" و دیگری "حیاط"! امّا حالا «نیت» مهمّ است، نه "املاء" !

وقتی شما از رادیو مطلبی می شنوید، فقط از لحاظ "انشاء" ممکن است، کم و بیش، ضعفها و ایرادهایی داشته باشد. حالا اگر نویسنده این مطلب آن را در جایی، مثلاً در یک سایت اینترنتی منتشر کند، می بینید واویلا! "احیاء" را، به جای "ح" حطّی با "هـ" هوّز نوشته است، یا "ظلم" را، به جای "ظا" با "ضاد"، یا "منقبض" را، به جای "قاف" و "ضاد"، با "غین" و "ظا" نوشته است.

مسئله تجاوز و شکنجه زندانیان در ایران بی پاسخ مانده است

 

نگارش نامه مهدی کروبی نامزد معترض انتخابات به اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان در خصوص تجاوز و شکنجه شدید دختران و پسران در بازداشت گاه ها پس از ناآرامی های اخیر در ایران، تابوی سختن گفتن در خصوص تجاوز به زندانیان را به نوعی شکسته است.

گزارش های مختلفی از تجاوز و شکنجه زندانیان در دوران های مختلف در ایران مخابره شد که هیچ کدام مورد تائید مقامات رسمی در ایران قرار نگرفت. اما برای نخستین بار نامه مهدی کروبی به اکبر هاشمی رفسنجانی مبنی بر شکنجه و تجاوز به بازداشت شدگان ناارامی های اخیر واکنش هایی را نیز در پی داشت. علی لاریجانی رئیس مجلس ایران اعلام کرده که نامه آقای کروبی باید بررسی شود.

در همین حال زندانیان سیاسی که در دهه ۶۰ و پس از انقلاب بازداشت شدند، نیز بارها در مورد برخوردهایی که با آنها در زمان بازداشت شد اظهار نظر کرده اند.

ستاره، یکی از زندانیان سیاسی، به یکی از هم سلولی هایش که می گوید مورد تجاوز قرار گرفته اشاره می کند و می گوید "این خانم بعد از دستگیری مورد تجاوز قرار گرفت و زمانی که متوجه شدند حامله شده او را به سلول انفرادی بردند تا زمانیکه بچه اش متولد شد. بچه را بلافاصله از این خانم گرفتند و او را به شدت تحت فشار قرار دادند که به هیچ عنوان اجازه ندارد بگوید مورد تجاوز قرار گرفته است."

مژده ارسی از زندانیان دهه ۶۰ نیز در به یکی دیگر از موارد تجاوز به زنان در زندان اشاره می کند و می گوید " نسرین بصیری یکی از اعضای چریک فدایی خلق بود که بر روی تخت شکنجه مورد تجاوز قرار گرفت در شرایطی که هیچ توانایی برای دفاع از خودش نداشت."

در زمان شاه نیز زندانیان مورد شکنجه قرار می گرفتند، اما مسئله تجاوز در آن زمان گزارش نشده است. فرخ نگهدار، از زندانیان پیش از انقلاب، با تاکید بر اینکه در مورد تجاوز به زندانیان اطلاعاتی ثبت نشده است، می گوید: "در آن دوران در رابطه با زندانیان آقایان ما یک چنین شکنجه ای را ندیدیم و در رابطه با زندان زنان شایعه یا اطلاعاتی در این زمینه تا جائیکه من اطلاع دارم ، مندرج نشده است."

آقای نگهداردر مورد سالهای پس از انقلاب به وجود گزارش هایی از تجاوز اشاره می کند که هیچ مقامی تاکنون حاضر به تائید آن نشده است و با استقبال از نامه آقای کروبی ابراز امیدواری می کند که به این مسئله رسیدگی شود.

به گفته زندانیان، بحث تجاوز به مردان مسئله ای است که افرادی که مورد این نوع خشونت قرار گرفته اند به دلایل مختلف حاضر به صحبت در مورد آن نیستند و ترجیح می دهند سکوت کنند.

محمود خلیلی از زندانیان دهه ۶۰ در این خصوص می گوید "در ابتدای دهه ۶۰ این حالت به صورت عریان وجود نداشت اگر هم اتفاق می افتاد برای آن کسانی بود که اعدام می شدند. ولی بعد از دهه ۶۰ این روند به وجود آمد. برخی از کسانی که در طول سالهای اخیر از ایران خارج شده اند، مطرح می کنند که وقتی می خواستند به زندانیان مرد تجاوز کنند می گفتند امشب می خواهید عروس شوید."

با اینکه انتشار اخباری در باره تجاوز و شکنجه زندانیان سابقه دارد اما نامه مهدی کروبی نشان دهنده وضعیتی متفاوت است زیرا در حال حاضر دادگاهی مشغول بررسی وضعیت وقایع بعد از انتخابات است و انتشار این خبر می تواند آغاز تازه ای باشد بر جنبه ای از حقوق نادیده گرفته شده زندانیان در دهه های اخیر.

کروبی به هاشمی: شایعه تجاوز جنسی در زندانها را پیگیری کنید

 

مهدی کروبی، از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات در ایران، در نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، از او خواسته درباره شایعاتی که درباره تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاه ها پخش شده است، تحقیق کند.

این نامه که در وب سایت رسمی حزب اعتماد ملی منتشر شده، تاریخ ۷ مرداد یعنی ۱۲ روز پیش را دارد و پسر آقای کروبی در توضیح آن نوشته است که پدرش این نامه را ده روز بعد از فرستادن خصوصی برای آقای هاشمی و در حالی که جوابی از او نگرفته است، برای عموم منتشر می کند.

آقای کروبی در نامه خود خطاب به آقای هاشمی می نویسد: "عده‌ای از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده‌اند به طوری‌که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزیده‌اند."

آقای کروبی گفته است اگر "این رفتارهای شناعت آمیز" را "به طور متواتر از افراد مختلف که در روزهای اخیر آزاد شده اند" نشنیده بود، باورشان برایش سخت بود.

آقای کروبی از رئیس مجلس خبرگان رهبری خواسته است این موضوع را "به صورتی که صلاح می داند" با آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران، در میان بگذارد و نیز هیاتی برای بررسی این مساله تشکیل دهد. آقای کروبی اعلام آمادگی کرده است که مسئولیت تحقیق و بررسی جهت تعیین صحت و سقم این اخبار را برعهده گیرد.

مهدی کروبی در نامه خود از منابع خبری خود نام نبرده، اما نوشته است: "افرادی این مطالب را به من گفته‌اند که دارای پست‌های حساس در این کشور بوده‌اند. نیروهای نام و نشان داری که تعدادی از آنها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. این افراد اظهار داشته‌اند اتفاقی در زندان‌ها رخ داده است که چنانچه حتی اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعه‌ای است برای جمهوری اسلامی."

آقای کروبی گفته است که گمان نمی کند کسانی که در ۱۵ سال مبارزه با حکومت پهلوی (از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷) در زندان بوده اند، از جمله خود او و آقای هاشمی، چنین چیزهایی را "دیده یا شنیده باشند".

مهدی کروبی در بخش دیگری از نامه خود به "حوادث تلخ" دیگری که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران رخ داد اشاره کرده است: "از دستگیری‌های بی‌حساب و کتاب، از ضرب و شتم و وارد کردن جراحات تا شهادت فرزندان این کشور، از حمله به خانه‌های مردم تا فاجعه خونین کوی دانشگاه و برخوردهای خشن و وحشت‌انگیز حتی با خانم‌ها در سطح خیابان‌های شهر، که تاکنون سابقه نداشته است ... از برخوردهای خشن و بی‌محابا، بر سر مردم باتوم را خرد کردن، آنچنان که بعد از گذشت قریب به ۴۰ روز همچنان اوضاعشان غیرعادی است و عوارض آن روی بدنشان قابل مشاهده است. هتاکی و ابراز دشنام و فحاشی رکیک به افراد و نثار نوامیس بازداشت‌شدگان و مردمی که برای نماز جمعه آمده بودند."

آقای کروبی در پایان نامه خود تاکید کرده که فقط دو نسخه از این نامه تهیه کرده که یکی مهر و موم شده برای آقای هاشمی ارسال و دیگری نزد خود او نگه داشته شده است. اما به گفته پسر آقای کروبی، با توجه به این که آقای هاشمی هنوز هیچ واکنشی به این نامه نشان نداده، پدرش تصمیم به انتشار عمومی آن گرفته است.

فرمانده نیروی انتظامی مسئول وقایع کهریزک است

 

حمیدرضا کاتوزیان نماینده تهران در مجلس، نیروی انتظامی را مسئول وقایع بازداشتگاه کهریزک دانسته و گفته است که پاسخ نیروی انتظامی در باره این بازداشتگاه قانع کننده نیست.

آقای کاتوزیان از نمایندگان اصولگرای مجلس و عضو کمیته حقیقت یاب مجلس، در جمع خبرنگاران تاکید کرده که فرمانده نیروی انتظامی در باره کهریزک مسئول است و باید پاسخگو باشد و این که عنوان شود نمی دانستیم، درست نیست چون روزانه به او گزارش داده می شود.

بازداشتگاه کهریزک که در جنوب تهران واقع است، در جریان اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان یکی از محل های نگهداری و بازجویی از بازداشت شدگان سر زبانها افتاد.

به گفته خانواده برخی از قربانیان اعتراضات اخیر در ایران، فرزندان آنان پس از دستگیری به کهریزک انتقال یافته بودند.

روز پنجم مرداد آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران، دستور تعطیل این بازداشتگاه را به دلیل "غیر استاندارد بودن" شرایط آن صادر کرد اما در آن زمان اشاره ای به نام این بازداشتگاه نشد.

برخی می گویند کشته شدن چند نفر از بازداشت شدگان در این بازداشتگاه، باعث شد تا دستور تعطیلی آن صادر شود .

نیروی انتظامی معتقد است که مرگ بازداشت شدگان کهریزک به خاطر بیماری بوده است اما آقای کاتوزیان می گوید: "این کاری که افراد در بازداشتگاهها کرده اند تنها از بین بردن یک جوان و دغدار کردن خانواده هایشان نیست، بلکه به نوعی نظام جمهوری اسلامی را در افکار عمومی زیر سئوال برده اند."

در روزهای اخیر نمایندگان مجلس کمیته هایی را برای بررسی وقایع بعد از انتخابات تعیین کرده بودند اما به گفته آقای کاتوزیان،"اطلاعات دقیق و روشن به ما داده نمی شود."

نقش نیروی انتظامی در کهریزک

همزمان با انتقادهایی که از سوی این برخی نمایندگان مجلس از جمله آقای کاتوزیان در باره عملکرد نیروی انتظامی مطرح شده است، سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی دوباره مرگ افراد بازداشتی بر اثر بدرفتای ماموران نیروی انتظامی را رد کرده و گفته است: "هیچ یک از فوت شدگان بر اثر ضرب و شتم فوت نکرده اند."

آقای احمدی مقدم علت مرگ این افراد را بیماری دانسته و گفته که پزشکی قانونی در حال بررسی منشاء بیماری و نحوه انتشار ویروس است که این بیماری از خود محل وجود داشته یا از خارج منتقل شده است.

این در حالی است که کاتوزیان معتقد است که "در کهریزک جنایت صورت گرفته و یا اقدامی شده که منجر به مرگ شده است."

هفته گذشته ناجا در اطلاعیه ای اعلام کرد که "مسئولان خاطی" بازداشتگاه کهریزک عزل و تنبیه شدند.

اما علی مطهری، يکی دیگر از نمایندگان اصولگرای مجلس گفته است که این بیانیه، تنها کفایت نمی کند و "افراد خاطی باید با اسم و رسم، نام خانوادگی و حتی عکس از صدا و سیما و روزنامه ها معرفی و محاکمه شوند."

به گزارش خبرگزاری ایسنا، آقای مطهری در جمع خبرنگاران پارلمانی گفت: "بايد مجازات اين خاطيان تعيين شود و بعد هم ترتيبی اتخاذ شود كه مردم مطمئن شوند مجازات اين افراد انجام می شود نه اينكه مثل حوادثی مثل زهرا كاظمی و زهرا بنی يعقوب معلوم نشود كه آيا افراد خاطی مجازات شدند يا نشدند؟ بنابراين اين مسئله بايد كاملا شفاف باشد."

در برخی گزارشها، اسامی برخی مسئولان ارشد نیروی انتظامی نظیر سرتیپ احمدرضا رادان، قائم مقام فرمانده نیروی انتظامی و نقش وی در این ماجرا به میان آمده است.

آقای احمدی مقدم می گوید :"مسئولان ارشد ناجا نقشی در مشکلات ایجاد شده در این بازداشتگاه نداشتند و یک مسئول حفاظتی و نظارتی که باید تخلفات را گزارش می کرد، به همراه مسئول اردوگاه برکنار و بازداشت شده است."

به گفته فرمانده نیروی انتظامی، "سه ماموری که به صورت خودسرانه نسبت به تنبیه بدنی(منظور شکنجه است انگار مردم کودک دبستانی بودند و تنبیه شدند!!) شدید تعدادی از بازداشت شدگان اقدام کرده بودند، بازداشت شده اند."

اما آقای کاتوزیان نماینده تهران تاکید دارد که باید در این زمینه بررسی شود، تا افرادی که در این مسائل نقش موثری نداشته اند بی جهت هتک حرمت نشوند.

برخی نمایندگان مجلس درصدد هستند طرح تحقیق و تفحص وضعیت بازداشتگاهها در وقایع بعد از انتخابات را تهیه کنند و بنابر گزارشها، برخی نمایندگان مشغول جمع آوری امضا برای مطرح آن در صحن علنی هستند.

هر چند الان بی ربطه ولی جالبه

اعترافات

براساس اعلام پلیس امنیت تهران یکی از عوامل اصلی براندازی به نام حسن میم که در منطقه گیشا اقدام به پرتاب سهمگینانه سه فروند بادکنک سبز به آسمان نموده و در این راستا ضربات جانکاهی به نظام جمهوری اسلامی و آرمانهای آن وارد نموده بود دستگیر شده و علاوه بر اعترافات خائنانه خود در این راستا به چند مورد دیگر نیز اعتراف کرد. در زیر متن اعترافات شخص معلوم الحال معروف به حسن میم منتشر می شود.

 

بازجو: خودتان را معرفی نموده و کلیه افرادی که در یک سال گذشته اسم آنها را در روزنامه های مختلف خوانده اید لو داده و انگیزه خود را از این اقدام شنیع معرفی کنید؟

حسن: اینجانب حسن میم می باشم و در سال گذشته فقط اسم آقای احمدی نژاد را در روزنامه خوانده ام، اگر می خواهید ایشان را لو بدهم( تق، توق، صدای آمبولانس، ضرب دیدگی از ناحیه راست به طول سه سانتی متر) از زحمات برادران تشکر می کنم و انگیزه ما فرستادن بادکنک سبز بود، چون همسایه ها همه هوا کرده بودند، ما هم هوا کردیم.....

 

بازجو: چه کسی در این اقدام شنیع و براندازانه با شما همکاری کرده بود؟

حسن: حاج آقا دریانی در این اقدام با ما همکاری نموده و به ما آن را فروخت؟

 

بازجو: در راستای اینکه حاج آقا دریانی آذربایجانی بوده، کلیه روابط خود را با جریانات تجزیه طلب آذربایجان، کلیه سفرهای خود به باکو، کلیه روابط خود را با عنصر خود فروخته رشید بهبودف که نوار آن در خانه دریانی کشف شده است، اعتراف کنید و بگوئید که چرا در راستای کمک به آمریکا قصد تجزیه آذربایجان را داشتید؟

حسن( چشمانش گشاد شده است): من قصد تجزیه آذربایجان را نداشتم( تق، توق، آمبولانس....) بله، اینجانب اعتراف می کنم که از طریق ارسال بادکنک با کمک رفیق دریانی عضو کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان و عضو جبهه مشارکت و عضو مجاهدین انقلاب و نماینده بی بی سی در باکو قصد داشتم آذربایجان را به دو قسمت و ایران را به هشت قسمت تقسیم نموده و همه آن را به خارجی ها بدهم.

 

بازجو: با توجه به اعترافات خود، دقیقا و با ذکر جزئیات بگوئید این براندازی بادکنکی شما طی چه مراحلی صورت گرفت؟

حسن: من اعتراف می کنم که با همسایه مان حسین و خواهرم مریم و خواهرش پانته آ چهار نفری به مغازه دریانی رفته و پس از همکاری با او، بیست عدد بادکنک سبز خریده و از خیابان به خانه برگشتیم.

 

بازجو: از کدام سمت خیابان به خانه برگشتید و اگر از سمت چپ برگشتید چرا؟

حسن: ما از سمت راست خیابان به خانه برگشتیم، چون( تق، توق، آمبولانس....) بله، همانطور که برادران بازجو به پشت ما فرمودند ما از سمت چپ خیابان به خانه برگشتیم، چون آقای محسن سین از عوامل سیا در صدای ( بوق) به ما گفته بودند برای مخالفت با حکومت از سمت چپ حرکت نموده و وقتی به خانه رسیدیم با دود سیگار بادکنک ها را باد کردیم....

 

بازجو: دقیقا بگوئید که چطوری و طبق چه برنامه ای و از طریق کدام شبکه دشمن یاد گرفته بودید توی بادکنک فوت کنید؟

حسن: من از دوران کودکی بادکنک باد می کردم و به همین دلیل بلد بودم، دو طرف لبه بادکنک را می گرفتیم توی دست مان و توی بادکنک فوت می کردیم....

 

بازجو: لطفا بطور دقیق توضیح بدهید که چرا و با چه انگیزه ای و به گفته کدامیک از نامزدهای انتخابات که اول اسمش میم است، به جای اینکه بیرون بادکنک فوت کنید دقیقا توی بادکنک فوت می کردید؟

حسن: ما با کسی در این مورد مشورت نکرده بودیم( سیلی، تق، توق، آمبولانس، جیغ....) دقیقا ساعت نه شب بود که آقای میرحسین میم به موبایل من زنگ زد و گفت توی بادکنک فوت کنید نه بیرون آن و ایشان گفت وقتی بادکنک باد شد آن را با نخ ببندیم....

 

بازجو: آیا برای باد کردن بادکنک نفس تان را از ته گلو بیرون می دادید یا از توی قفسه سینه؟ و آیا این عمل شما به دستور آقای مصطفی تاج زاده صورت گرفت؟ آیا قبل از انتخابات شخص مذکور که پیش بینی می کرد جناح وی در انتخابات شکست خواهد خورد، در مورد باد کردن بادکنک سفارش مشخصی به شما کرد؟ یا در جلسه مشارکت به این نتیجه رسیدید؟

حسن: ما در انتخابات مشارکت داشتیم و بعد از آن وقتی دیدیم حق مان را خوردند در راهپیمایی مشارکت کردیم.....

 

بازجو: منظور من حضور شما در جلسات حزب مشارکت ایران اسلامی بود، رابطه خودتان را با حزب مشارکت ایران اسلامی دقیقا بگوئید و اینکه چگونه آن حزب از طریق دادن بادکنک های انگلیسی قصد داشت تا دست به براندازی نرم بزند، شما غیر از بهزاد نون و مصطفی ت و ع. رمضان زاده با چه کسانی در باد کردن بادکنک های سبز خبیث با حزب مشارکت ارتباط داشتید؟

ادامه نوشته

چه کسی ندا را کشت؟

 روزنامه سپاه: بی بی سی به اوباش پول داد و ندا را کشت.

سفیر ایران در مکزیک: سازمان سیا ندا را کشت.

خبرگزاری رسمی ایرنا: تک تیرانداز منافقین ندا را کشتند.

امام جمعه تهران: خود اغتشاشگران ندا را کشتند.

پزشک ندا: بسیجی ای که ندا را کشت دستگیر شد و کارتش موجود است.

 نتیجه گیری: یک بسیجی تک تیرانداز نفوذی منافقین که دست به اغتشاش زده بود و جزو اوباش به شمار می آمد، از بی بی سی که توسط سیا اداره می شود، پول گرفت و بعد از کشتن او کارتش را به یکی از افرادی که در خیابان بودند داد و فرار کرد.

اعترافات ابطحی

اعترافات ابطحی

در راستای اینکه نشریات و وب سایت های نزدیک به الفنون اعلام کرده اند که اعترافات ابطحی بزودی منتشر می شود، متن این اعترافات و تصویر آن به دست ما رسیده و قبل از هر اقدامی آن را منتشر می کنیم. تصویر این اعتراف نیز برای افشای این چهره مستکبر و عامل استعمار پیر و جوان و میانسال بزودی در یوتیوب و دیگر رسانه های نخودی منتشر می شود.

 اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم. من محمدعلی ابطحی هستم، روحانی و یکی از عوامل مزدور استکبار که از طریق وب سایت باصطلاح وب نوشت ها مطالبی را برای گمراهی مردم و ایجاد اغتشاش و فریب افکار عمومی و چند جرم دیگر منتشر کردم. اینجانب مدتی معاون و مدتی مسوول دفتر رئیس جمهور( تق توق، چسب زخم، آخ) خاتمی خیانتکار بودم که هنوز معلوم نیست آن سوابق جزو خدمات من محسوب می شود یا جزو خیانت من به حساب می آید.

 من اعتراف می کنم کهدر یکی از سفرهایی که به مکه مکرمه داشتم با یکی از مسوولان سازمان مخوف سیا با نام مستعار حسن آقا( که فکر می کنم اسم واقعی اش راجر واترز یا مایکل لدین بود) با من تماس گرفت و به من پیشنهاد انقلاب مخملی را کرد که شال و دستبند سبز آن را اکنون می بینید.( مددجو در این حال دستبند سبز خود را نشان می دهد) در آن موقع من معاون رئیس جمهور بودم. من از آن مامور سیا پرسیدم " خب، چی به من می رسه؟" گفت: " اگر انقلاب مخملی رو درست انجام بدی تو رو معاون وزیر می کنند." من گفتم: " من الآن خودم معاون رئیس جمهور هستم." ولی حسن آقا یا در حقیقت مامور مخوف سیا به حرف من گوش نداد و رفت.( تق توق، آخ نزن! چسب زخم، کبود می شود)

 بله، من قبول کردم که انقلاب مخملی را انجام بدهم، ولی وقتی برگشتم ایران اصلا هیچ امکانی برای انجام انقلاب مخملی نبود، چون رئیس جمهور و مجلس و همه چیز دست خودمان بود و نمی توانستیم علیه خودمان انقلاب مخملی کنیم. بالاخره یک روز یک آقایی که ریش بزرگی داشت( بوق) آمد سراغ ما. ظاهرا ایشان از طریق وزارت اطلاعات در جریان قرار گرفته بود که طرح انقلاب مخملی دست من است. اسم ایشان مهندس چمران( بوق بوق بوق) بود. ایشان گفت حالا که شما سرکار هستید، این طرح انقلاب مخملی به دردتان نمی خورد، این را بدهید به ما که در آبادگران کلی آدم بیکار داریم، ما یک انقلاب مخملی بکنیم که طرح زمین نماند. گفتم می خواهید علیه کی انقلاب کنید، سرش را پائین انداخت و گفت " علیه شما" گفتم حالا می خواهید چطوری انقلاب مخملی کنید؟ گفت: ما چند میلیون بسیجی بیکار داریم که هر روز دارند آسفالت خیابانها را گاز می گیرند، می خواهیم از این طرح برای آنها استفاده کنیم، سپاه و ارتش هم داریم. من به او گفتم اخوی! شما با چند میلیون بسیجی که نمی توانید انقلاب مخملی کنید، آن هم مسلح، اسم کاری که شما می خواهید بکنید انقلاب مخملی نیست، یا باید جنگ سوم جهانی راه بیندازید یا کودتای خونین نظامی کنید. چمران فکری کرد و گفت: " راست می گوئی، به این موضوع فکر نکرده بودم" و رفت.

ادامه.... مطلب

ادامه نوشته

ندای ما نمرده ...

در خیابان های تهران

ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم

استقلال آزادی جمهوری ایرانی

رهبر ما قاتله ولایتش باطله

مجتبی بمیری رهبری رو نبینی

عزا عزاست امروز روز عزاست امروز ملت ایران صاحب عزاست امروز

در مترو هم شعار می دادند

مرگ بر روسیه

مرگ بر چین

مرگ بر دیکتاتور

...

البته ناگفته نماند سربازان گمنام و بی نام و نشان  نایب امام زمان هم با پخش خیرات باتوم بر سر مردم در بهشت زهرا از زوار اهل قبور بخصوص شهدای آزادی پذیرایی نمودند.

 

2

 

3