17 دی چهلمین سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی
جهان پهلوانا صفای تو باد دل مهر ورزان سرای تو باد
« سیاوش کسرائی »
جهان پهلوان تختی میگوید :
به نظرمن تاریخ تولد و مرگ یک انسان،همه ی زندگی او را تشکیل نمی دهند ، آنچه که زندگی یک مرد را ازلحظه ی آغاز ، از روز تولد تا لحظه ی مرگ می سازد ، شخصیت ، روحیه ، جوانمردی ، صفا ، انسانیت و اخلاقیات اوست.
در شهریور 1341 در فاجعه زلزله بوئین زهرا جهان پهلوان تختی با همکاری کمیته جبهه ملی دانشگاه تهران به جمع آوری پول و وسائل برای زلزله زدگان پرداخت و با محبوبیت فوق العاده ای که بین مردم داشت ، توانست کاروانی از کامیون محتوی وسائل اولیه لازم و مبلغ قابل توجهی پول برای زلزله زدگان جمع آوری کند.در این روزها تهران بزرگ شاهد مناظر هیجان انگیزی بود . تختی همراه با سایر ورزشکاران ملی و دانشجویان دانشگاه تهران در خیابانهای پایتخت به جمع آوری پول و هدایا پرداخت و پلاکارد کوچکی با مضمون " تختی برای زلزله زدگان بوئین زهرا آماده پذیرش همه نوع هدیه است" در دستش بود. کردند.
تختی در سال 1335 به سازمان ورزشکاران جبهه ملی پیوست که مسئولیت آن با دکتر سعید فاطمی بود.او با تاجیک ، حسین عرب ، رئیسی ، جوادی زاده وعده دیگری از ورزشکاران نامدار در آنجا فعالیت می کردند.
در یکی از مراسم سازمان تربیت بدنی که پهلوان و قهرمانان را به دربار می بردند و از دست شاه مدال و نشان می گرفتند ، وقتی شاه مدال جهان پهاوان تختی را به گردنش می انداخته است ، با استهزاء به تختی میگوید « شنیدم ملی شده اید. » جهان پهاوان بی درنگ پاسخ میدهد :« مگر اعـلـیحضرت ملی نیستند. »
در دیدارهای ورزشکاران که جهان پهلوان نزد شاه رفته است ، هیچ تصویری وجود ندارد که نشان دهد که تختی دست شاه را بوسیده باشد. حتی وقتی ورزشکاران نزد شاه می رفتند ، به دفعات تختی اجازه نمی داد که اورا بگردند و بازرسی کنند. او میگفت که : « اگر من بد هستم ، داخل نیایم و چنانچه مرا قبول دارید ، می آیم.»
به هیچوجه به شاه تعظیم و تکریم نمی کرد. حتی وقتی تیم کشتی عازم ژاپن بود و جلوی شاه رفته بودند ، شاه به تختی نگاه کرده و گفته بود: « شما تا کی میخواهی کشتی بگیری؟!» شاه خیلی مایل بود که تختی از صحنه ی کشتی هم کنار رود.تختی جواب داده بود « تا موقعی که مردم بخواهند کشتی میگیرم.»
در سال 1342 جهان پهلوان تختی از حضور در مراسم سازمان تربیت بدنی که طی آن پهلوان کشور و سایر قهرمانان به دربار میروند سر باز زد و امتناع خود را علنا اعلام نمود.
در یکی از مسابقات که با حضور غلامرضا برادر شاه انجام میشد حضور تختی مواجه با ابراز احساسات شدید و همه جانبه عموم مردم شد . آن شب از تمام قسمتهای سالن بسوی تختی آمدند و مدتی بیش از سه ربع ساعت جریان مسابقه قطع شد و نظم سالن بهم خورد. پلیس دخالت کرد ولی احساسات مردم نسبت به تختی پایانی نداشت.
ناگهان جمعیت خطاب به شاهپور غلامرضا شعار داد: "سلطان تخت ایران ـ غلامرضا تختیه"غلامرضا پهلوی ناگزیر سالن را با عصبانیت ترک گفت و مسئولین سالن از جهان پهلوان خواستند که برای تسکین احساسات مردم پشت بلندگو قرار گیرد.
جهان پهلوان تختی در شانزدم آذر 1339 که پروانه فروهر دستگیر می شود گفته بود که کعبه من دانشگاه است.همان موقع که دانشجویان در دانشگاه دست به اعتصاب زدند ، گارد شاهی دانشگاه را محاصره میکند و سه روز به کسی اجازه ورود یا خروج به دانشگاه را نمی دهد. دانشجویان بی غذا می مانند وکسی هم نمی توانست برای دانشجویان غذا ببرد. تختی سراسیمه بکمک دانشجویان می شتابد و ازنظامی ها خواهش می کند برای دانشجویان غذا ببرد. نظامی ها هم نمی توانستند مانع جهان پهلوان شوند و اوبرای دانشجویان غذا می برد.
روایت راستین مرگ تختی ، خودکشی ؟ یا قتل ؟ در قهرمانی و پهلوانی او اثری ندارد چه تختی هم قهرمان بود و خوب کشتی میگرفت و هم پهلوان بود یعنی درستی و صداقت و شجاعت و مردم دوستی او شهره آفاق بود. در آغاز مرگ تختی وقتی زمزمه های خودکشی تختی سر زبانها افتاده بود ، جلال آل احمد سخت به چنین شایعاتی تاخت و با اشاره به جمعیت نیم میلیونی هواداران تختی در مراسم خاکسپاری و هفته او نوشت : « از آن جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در " بودن" خودت جبران کرده باشی " نبودن" را و آن وقت خود کشی ؟ او پوریای ولی نبود. او هیچ نبود. او خودش بود. بگذار دیگران را به نام او با حضور او بسنجیم. او مبنا و معنی آزادگی و بزرگی است.»
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم دی ۱۳۸۶ ساعت 13:16 توسط مسعود
|

